arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۳۳۱۷
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۱۷ شهريور ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۷ شهریور ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: كرباسچى به شدت از قوه قضایيه و روزنامه‌هاى كيهان و رسالت ناراحت است، مرتباً از من استمداد مى‌كند

خاطرات آیت الله هاشمی: در خانه بودم. وقت با مطالعه و استراحت و قدم‏ زدن در حياط خانه گذشت. قسمت عمده وقت، صرف مطالعه اوضاع آذربايجان غربي- براي سفر آينده - و گزارش‏های مربوط به عراق و افغانستان شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.

سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر می‌شود) در زیر آمده است

 

 

سال ۱۳۷۱
با همه اعضاي خانواده كه همراه بودند، دسته جمعى صبحانه صرف شد. چمدان‌ها را بستيم. آقاي غلام‌اسحاق و همسرش آمدند. اول خانم‌ها رفتند و با هواپيماى ما، زودتر از ما به سوى لاهور پرواز كردند. سپس ما به فرودگاه رفتيم و با بدرقه رسمى با هواپيماى پاكستانى به سوى لاهور پرواز كرديم. آقاى غلام‌اسحاق‌خان اطلاع داد كه رييس‌جمهور تاجيكستان استعفا داده و از ما دربارة حوادث آنجا نظر خواست.
در فرودگاه لاهور استقبال گرمى شد. در خيابان‌ها جمعيت زيادى براي استقبال آمده و دو طرف خيابان‌ها صف كشيده بودند. خيلى‌ها شعارهاى انقلابي و به نفع ايران مى‌دادند. در تصاوير زيادى عكس و پرچم ما نصب شده بود.
در ميهمان‌سراى دولتى توقف كوتاهى كرديم.سپس براى ديدن قبر اقبال لاهورى و مسجد شاهى و قلعه شاهى و ميدان اعلان استقلال پاكستان رفتيم. همه جا رييس‌جمهور با فروتنى ما را همراهى مى‌كرد. باران شديدى شروع شد. عجيب است كه بسيارى از مردم زير باران دو طرف خيابان‌ها مانده بودند. آقاى غلام‌اسحاق خان گفت مردم به خاطر گرما از باران خوش‌شان مى‌آيد.
ناهار را در ميهمان‌سرا با اعضاى خانواده خورديم. بعد از استراحت، مصاحبه مطبوعاتى داشتم. با دانشجويان ايرانى مشغول تحصيل در لاهور كه حدود صد نفر هستند، ملاقات كردم و به آنان وعده كمك دادم. سپس دربارة بيانيه مطبوعاتى مشترك، مذاكره و مشاوره كرديم.
ساعتى باران قطع شد. با همراهى آقاي غلام‌اسحاق‌خان به باغ معروف سايسمار براى مراسم مردمى رفتيم؛ به خاطر باران‌هاى شديد، اين مراسم قرار بود لغو شود و با تأخير انجام شد. مراسم رقص و سرود و شعار و سخنرانى شهردار و تقديم هدايا و كليد طلايى شهر انجام شد. صحبت تشكرآميزي داشتم. به محل اقامت مراجعت كرديم. بخشى از خيابان‌هاى مسير، بسيار زيبا است. كانال عظيم آبى در وسط و خيابان سرسبز در دو طرف و مردم زيادي در صف‌هاى طويل، منتظر عبور ما هستند.
جمعى از اساتيد زبان فارسى و نويسندگان و روشنفكران پاكستان آمدند. اشعارشان را به زبان فارسى تقديم كردند و خواستار كمك به رونق زبان فارسى در پاكستان شدند. گفتند تا هفت سال پيش، دانش‌آموزان مى‌توانستند زبان فارسى و يا عربى را به عنوان زبان دوم انتخاب كنند، ولى از آن تاريخ، طبق مصوبه، فارسى ديگر نيست. اين موضوع را با آقاي غلام اسحاق خان مطرح كردم. اظهار بى‌اطلاعى كرد و قرار شد پيگيرى كنند.
شب ميهمان استاندار ايالت پنجاب بوديم. سران و شخصيت‌هاى زيادى بودند. همگى از سخنرانى من در مجلس به خاطر فى‌البداهه‌ بودن و محتوا، خيلى تمجيد كردند و توضيحاتى در مورد مجالس و دولت‌هاى ايالتى دادند.

 

 

سال ۱۳۷۲
جمعى از مردم مهدى‌شهر و شهميرزاد سمنان آمدند. در سفر سمنان نتوانستيم به شهرهاى آنها برويم، بنابراین براى جبران، وقت ملاقات دادم. خواستار شهرستان شدن بودند. قبل از جلسه، امام جمعه و استاندارشان آمدند و براى مدرسه علميه و دفتر مصلى كمك گرفتند. اعضاى كانون نشر قرآن مشهد هم در ملاقات بودند. بعد از قرآن و سرود، آقاى مؤمنى شهميرزادى صحبت کرد. من هم به مناسبت هفدهم شهريور صحبت کردم.
آقاى [شکرالله] رياضى، [از کمیسیون خرید سلاح وزارت دفاع] آمد. گزارش وضع خريدهاى تسليحاتى و وضع وزارت دفاع را داد و خواست كه توصيه كنم با وزير دفاع هماهنگى بهترى بشود كه مثل وضع وزير فعلى نشود. از عقيدتى سياسى هم گله داشت كه زور مى‌گويد. شوراى عالى محيط زيست جلسه داشت. بعضى از ضوابط كميسيون كارشناسى را تصويب كرديم.
عصر رييس‏ جمهور ارمنستان تلفنى تماس گرفت. از تجاوز ارامنه به آذربايجان انتقاد كردم و او گفت از قُبادلى عقب نشينى كرده‌اند و ديگر پيشرفت نخواهند داشت و تدريجاً از قره‌باغ بيرون مى‌روند و به زودى در مذاكرات روسيه، تصميم‌هاى خوبى اعلان خواهد شد. تأكيد كردم كه پس از نشست تهران كه ارامنه برخلاف تفاهمات عمل كردند، آن قول‌ها عملى شود. بارها مى‌خواست تلفنى تماس بگيرد، نپذيرفته بودم.
[آقای يحيي آل اسحاق]، وزير بازرگانى آمد و در مورد تعرفه‌هاى در دستور دولت توضيح داد. در جلسه هیأت دولت شركت كردم. بحث در مورد تعرفه‌هاى جديد بود. تصويب آن را به تصويب لايحه دولت در مجلس موكول كرديم.

 

سال ۱۳۷۳
كارها را تا ساعت یازده صبح انجام دادم. آقاى [اکبر] تركان، [وزیر راه و ترابری] آمد. گزارش كارهاى راه‌ها و راه‏ آهن را داد و طرح‌هاى تكميل شده متعدد در هفته دولت و طرح‌هايى كه تا آخر سال تمام مى‌شود. آقاى [سیدعباس] قائم‏ مقامى، نماينده دفتر نمايندگان رهبرى در دانشگاه تهران آمد. گزارش وضع در صيانت دانشجويان را داد و از كارهاى دكتر [عبدالکریم] سروش و دفتر تحكيم وحدت انتقاد داشت.
از استخر استفاده كردم. عصر تا ساعت چهار كارها را انجام دادم و به خانه آمدم. مهدى و فرشته آمدند و شام را با هم خورديم. ياسر هم رسيد. مهدى طرح فروشگاه زنجيره‌اى [شهروند] را كه با پيشقدمى شهردارى تهران در دست اجراست، توضيح داد.

 

سال ۱۳۷۴
در خانه بودم. وقت با مطالعه و استراحت و قدم‏ زدن در حياط خانه گذشت. قسمت عمده وقت، صرف مطالعه اوضاع آذربايجان غربي- براي سفر آينده - و گزارش‏های مربوط به عراق و افغانستان شد.

 

سال ۱۳۷۵
آقاى موسوينى به هتل آمد و با هم به مركز اسلامى در مسجد كيبولى رفتيم. من و او دو طرف محراب نشستيم. او چون مثل ما نمى‌تواند بنشيند و صندلى هم نبود، پاهايش را دراز كرد؛ مثل نشستن سام نجوما در ملاقات با رهبري در ايران. اعضاى شوراى عالى، مسجد و مركز را معرفى كردند. آقاى موسوينى و من صحبت كوتاهى دربارة صميميت مسلمانان و دولت اوگاندا كرديم. ریيس اينها هم قبل از ما دو نفر صحبت كرد؛ با خيرمقدم و تشكر از من و آقاى موسوينى.
سپس سر قبر بنيانگذار مسجد رفتيم، با حضور پسرش. از بيمارستان نوبنياد مسجد بازديد كرديم. يك پزشك مصرى ریيس آنجا بود. سطح آن خيلى از بيمارستان‌هاى ما پايين‌تر است. از يكي از مراجعين احوال‏پرسى كردم؛ فرزندش مالاريا داشت و آقاى موسوينى گفت، نتوانسته‌ايم مالاريا را ريشه كن كنيم.
با هم به سوى شهر جينجا، براى ديدن سرچشمه رود نيل و چيزهاى ديگر حركت كرديم. در مسير رفت و برگشت، همه جا با انبوه مردم در دو سوى جاده‌ها مواجه بوديم كه به گرمى ابراز احساسات مى‌كردند و همه جا جمعيت زياد بود. در جيپ مى‌ايستاديم و پاسخ مى‌داديم.
مطالب زيادى در مسير رد و بدل شد. ايشان از روحيات عفت و فائزه كه در ملاقات‌ها به او گزارش داده بودند، تعريف كرد. انتظار داشته كه آنها فقط دنبال گل و فروشگاه و اینها باشند و اينكه ديده، توجه به مسایل اجتماعى و بخش‌هاى محروم و مسایل مملكتى دارند، برايش جالب است.
تحت تأثير پيشرفت‌هاى ايران در جهت خودكفايى قرار گرفته است. انتظار كمك زياد از ما دارد. طبيعت كشورش را خيلى غنى مى‌داند و گفتة چرچيل را تكرار مى‌كند كه گفته «اوگاندا مُرواريد آفريقا است». از مسلمانان به خاطر توالد زياد و توجه به زبان عربى و عدم توجه به آموزش فنى انتقاد دارد. با عرب‌ها مخالف است. در عين اينكه اعتراف دارد كه مسلمان‌ها در انتخابات، على‌رغم وجود نامزد مسلمان، به او كمك كرده‌اند. رقيب اصلي‏اش در انتخابات، يك مسيحى بوده. همه خرابى‌ها و عقب‌افتادگى‌ها را زير سر استعمار و سپس عيدي امين مى‌داند. از هر كارخانه‌اى پرسيدم، مى‌گفت در زمان امين منهدم شده و سپس بازسازى شده است.
به پيشنهاد من، قرار شد مسجد نيمه تمام مسلمانان را تكميل كنيم؛ فولاد و سيمان را ما بدهيم و هزينه‌هاى ديگر را او بدهد. مطلع است كه گروه‌هاى اسلامى با هم اختلاف دارند و هر گروهى با يك كشور اسلامى مثل ايران و ليبى و عربستان و كويت روابط دارد و مى‌گويد، اين روابط براى گرفتن پول است. گفت اگر براى اسلام است، چرا با بنگلادش روابط ندارند؟ آدم واقع‏ بيني است.
در مورد مسيحى‌ها هم همين نظر را دارد و ارتباط آنها را با كشورهاى غربى، همين‏گونه توجيه مى‌كند. با سودان خيلى مخالف است و مى‌گويد، [حسن] ترابى مى‌خواهد آفريقايى را عرب كند و فرهنگ آنها را تحميل نماید و به همين جهت نزاع را غيرقابل‏حل مى‌داند.
به اولين بخش خارج از كامپالا كه رسيديم، توضيح داد كه كشورش 16 بخش دارد و اين بخش‌ها با مركز در ارتباط‌اند و چيزي به نام استان ندارند. تمامى مسير 70 كيلومترى كه رفتيم، مزارع موز و فندق و چاى و نیشكر، سرسبز و آباد است. قسمت كمى هم جنگل انبوه طبيعى است كه در آنجا كمى توقف كرديم. گفت حدود 700 هزار هكتار از اين گونه جنگل‌ها مانده است.
به كارخانه شكر رفتيم. مدير كارخانه و مالك اكثر سهام، يك نفر هندى است. گفت در زمان عيدى امين اخراج شده و در زمان موسوينى برگشته و كارخانه‌اش را گرفته است و خيلى ممنون بود. توضيح داد ظرفيت 70 هزار تن شكر دارد و 90 هزار هكتار کشت نيشكر دارند و در هر هجده ماه، يك بار نيشكر را مى‌بُرند. در ايران و هند، سالى يك بار مى‌بُرند، ولى برداشت شكر به اندازه ما نيست. با باگاس برق توليد مى‌كند و انرژى كارخانه را تأمين مى‌نمايند. در مجموع كارخانه خوبى است. روى دو گونى شكر، امضاي ما را گرفت كه حراج كند و درآمد را صرف گاز و غيره نماید. كارگران كارخانه استقبال گرمى داشتند و مديران هندى زياد بودند. در مزارع نيشكر، نحوه برداشت با ماشين را تماشا كرديم.
به مركز اسلامى اهل‏البيت رفتيم كه از آن شيعيان است. تعجب كرد كه خبرى از وجود آنها ندارد. به گرمى استقبال كردند. آقاى عباسى كه طلبه‌اى عراقى است و از سوى ما اينجا آمده، خيرمقدم گفت. آقاى موسويني هم صحبت خوبى كرد و از من تشكر نمود كه او را با آنها آشنا كردم و باعث شدم كشورش را بهتر بشناسد. من هم در صحبتم از آنها قدردانى نمودم و از دموكراسى و آزادى حاكم بر اوگاندا ستايش كردم.3 به ايران تشبيه كردم كه نمايندگان اقليت‌ها را در مجلس خود دارد. ديدار از مركز، قبل از كارخانه بود.

 

سال ۱۳۷۶
براى مراسم افتتاح ده طرح عمرانى شهردارى تهران روى پل معلق در چهارراه [پارک‏وی تقاطع]، ولی‏عصرـ مدرس ـ چمران رفتيم و نوار را قيچى كرديم. پل را ديديم؛ مهم است. حدود يك و نيم ميليارد تومان و سه ميليون دلار ارزبري داشته. سپس به پاركينگ طبقاتى در اول خيابان شهيد باهنر [= نیاوران] رفتيم. در مراسم ده طرح، سه پل، اتوبان، پاركينگ، كتابخانه و نمايشگاه وسيع يك 120 هكتارى در جاده ساوه براى ماشين‏ آلات سنگين جهت فروش و تعمير و خدمات كه واحدهاى مزاحم شهر را بيرون ببرند و مجموعاً 17 ميليارد تومان هزينه طرح‌ها است، افتتاح شد.
آقاى [غلامحسین] كرباسچى، [شهردار تهران] گزارش داد. من هم براى قدردانى از شهردارى و ترميم روحيه‌هاى ضعيف‏شان در اثر بازداشت‌ها و تبليغات سنگين اخير، صحبت كردم. قرار بود آقاى [ابوالقاسم] آشورى، معاون [عمرانی] وزارت كشور هم گزارش بدهد، ولى قبل از مراسم، دادگسترى او را برده بود و اين هم باعث ناراحتى و افسردگى حضار شد.
به دفتر كوشك رفتيم؛ آقاى كرباسچى هم آمد. به شدت از قوه قضایيه و روزنامه‌هاى كيهان و رسالت ناراحت است و مرتباً از من استمداد مى‌كند. مشكل كار را توضيح داد؛ دلداريش دادم. تا عصر همان‏جا كارها را انجام دادم و به خانه آمدم.

نظرات بینندگان