پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شفقنا: آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی به پرسشهایی درباره ویژگی های روشنفکران اسلامی و آزاد اندیشان دینی، روند رشد شیعه در طول تاریخ، نقاط عطف تاریخی و افراد موثر در انتقال فرهنگ شیعه به شیعیان امروز پاسخ گفته و با تاکید بر باز بودن باب اجتهاد در فقه شیعه، معتقد است: اجتهاد مکمل خاتمیت اسلام است.
او که شجاعت در شناخت و بيان درد و درمان جامعه و آزادمنشي در تفكر و انديشه و نقادي نسبت به وضع موجود را از ویژگی های آزاداندیش دینی یا روشنفکر اسلامی می داند، با نسبی در نظر گرفتن مفهوم «آزاداندیش دینی»، یادآوری می کند که مصادیق روشنفکر دینی در هر زماني زياد نیست.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در ادامه گفت وگوی کتبی تفصیلی با شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) درباره اجتهاد می گوید: يكي از مهمترين توصيفاتي كه براي دين اسلام ميشود، خاتميت است يعني پس از رحلت پيامبر اسلام (ص)، درهاي آسمان براي نزول وحي بر روي انسان ها بسته ميشود و اسلام بايد تا قيامت جواب گوي خواستههاي مردم در همه ابعاد زندگي باشد. ديني كه در مكه و مدينه زمان جاهليت آمده و اساس بتپرستي را به هم زده و حكومتي در محدوده حجاز تشكيل داده، امروزه حدود 2 ميليارد مسلمان در جهان دارد كه از خاور دور تا اروپا، آفريقا و آمريكا را شامل ميشود. اين دين بايد به متقضاي زمان و مكان به خواستههاي مردم جواب دهد و راه آن اجتهاد است.
[B]اجتهاد مكمل خاتميت اسلام است[/B]
هاشمی با بیان اینکه اجتهاد مكمل خاتميت اسلام است، بیان می کند: به عنوان مثال در زمان پيامبر، بحث حد و مرز فقط زمين بود و الان آسمان ها و درياها به آن افزوده شدهاند. بايد بر اساس اجتهاد به همه نيازهاي بشر امروزي جواب داد. اجتهاد هم قواعد خاص خود را دارد. فقهاي اسلامي در طول تاريخ با قاعده سازي، سعي در بيان حكم براي مسايل مختلف داشتند و الان هم ميتوان با افزودن فروع متعدد به قواعد، همه مسايل را تحت پوشش گرفت. مثلا مجمع تشخيص مصلحت نظام، كه يك اقدام سياسي امام بر اساس يك اصل فقهي و در پوشش اجتهاد اسلامي بود كه مصلحت و تشخيص و عمل به آن در راستاي انتخاب مصلحت اقوي است.
[B]آزاد اندیش دینی در شناخت و بيان درد و درمان جامعه شجاعت دارد[/B]
[B]توصيفهاي مذمت گونهاي ازسوي مخالفان آزادانديشي براي روشنفكران وجود دارد[/B]
این چهره مذهبی سیاسی مشهور ایران که آزادانديشي ديني و روشنفكري اسلامي را یکی می داند در تعریف روشنفكري ديني می گوید: دهها صفت براي روشنفكر ارائه شده كه مهمترين آنها اینهاست؛ «آگاهي از احوال و اوضاع زمانه»، «شناخت دردها و آسيبها و امتيازات جامعه»، «شجاعت در شناخت و بيان درد و درمان جامعه»، «آزادمنشي در تفكر و انديشه و نقادي نسبت به وضع موجود»، «رو به آينده داشتن و تنفر از عقبگرد و درجا زدن»، «عاشق نوآوري و پيشبرد جامعه» و «عاري از خرافه و تحجّر و مزيّن به عقلانيّت در فكر و عقل». البته اينگونه توصيفها از منظر حاميان روشنفكري است و در مقابل توصيفهاي مذمت گونهاي از سوي مخالفان آزادانديشي براي روشنفكران وجود دارد.
[B]مصادیق روشنفکر دینی در هر زمانی زیاد نیست[/B]
او می افزاید: بر اين اساس تعريف جامع و مانعي براي روشنفكري ديني سراغ ندارم؛ ولي باتوجه به توصيفهاي موجود ميتوان گفت مصداق خوب روشنفكر ديني، فردي باشد كه از سويي با دليل و همراه اعتقاد و تعبد، اسلام را جوهري پايدار و جوابگوي ابدي نيازهاي روز هر زمان و مكان بداند و از سوي ديگر قادر به شناخت واقعيات و نيازهاي جوامع زمان خود باشد. اگر فاقد ركن اول باشد، ديني نيست و اگر ركن دوم را نداشته باشد، روشنفكر نيست. البته در هر زماني چنين مصاديقي زياد نخواهند بود و چون اين اصطلاح ميتواند نسبي درنظر گرفته شود، به اندازه وسعت دامنه، نسبت مصاديق هم زيادتر ميشود.
[B]اسلام، روشنفكر ديني را از بيدردي نسبت به مشكلات جامعه رها ميسازد[/B]
تفاوت روشنفكر ديني و روشنفكر مطلق اينجاست كه اولي در محدوده دين مورد قبولش عمل ميكند . فرض اين است كه او به دين اعتقاد دارد و برخلاف معتقدات خويش به راهي نميرود و دومي چون چنين سرمايه و راهنمايي مثل معارف آسماني ندارد، آزادتر، ولي بدون سرمايه پيش ميرود. گرچه كم بودن قيد و بندها، كار نوآوري را براي نوانديشان غيرديني آسانتر ميكند، اما اولاً كمتر جامعهاي هست كه نوعي قيد و بند و تعصبهاي سنتي، قومي، ملي و اجتماعي نداشته باشد و ثانياً راهنماييهاي الهي، محقق را از لغزشهايي از نوع آنكه فرهنگ غرب به آن آلوده شده، حفاظت ميكند و باتوجه به تجربه و اسناد معتبر اسلامي ميتوانيم بگوييم، اسلام به روشنفكر ديني نشاط و سرزندگي ميبخشد و او را در عمق وجدان متعهد ميسازد. به اهداف و آرمانهايش تقدس ميبخشد. از بيتفاوتي نسبت به حوادث اطراف خود و بيدردي نسبت به مشكلات جامعه رها ميسازد.
[B]اسلام، روشنفکر دینی را از لجاجت، تعصب، تقليد كور، خودخواهي و انحصارطلبي بازميدارد[/B]
هاشمی رفسنجانی به شفقنا می گوید: اسلام روشنفکر دینی را را در مسيري از تكامل قرار ميدهد كه در هيچ حدي متوقف نميگردد. مانع از خيانت و سقوط او ميشود. از تضاد و لجاجت و تعصّب و تقليد كور و خودخواهي و انحصارطلبي بازميدارد. به او هويت مستقل ميدهد. از خودباختگي بازميدارد. به او عزت نفس ميبخشد و مانع از ذلّتپذيري و زبوني او ميگردد. او را از يأس و نااميدي محافظت مينمايد و به او روحيه و قدرت تلاش و مبارزه و جهاد عطا ميكند و رحمت و رأفت نسبت به انسان را در وجودش نهادينه ميكند و پاسداري از حق و حقيقت و دوري از ريا و تزوير و حقپوشي به صورت ملكهاي بر رفتار و گفتارش سايه ميگستراند.
[B]اساسيترين برنامه مكتب اسلام تربيت انسان عالم، متقي و داراي عمل صالح است [/B]
هاشمی رفسنجانی درباره انسان الگو در اسلام بیان می کند: قرآن و سنت به اسباب و عوامل روشنفكري ديني توجهي خاص مبذول و پايه و مايه تربيت چنين انسانهايي را به وضوح طراحي و اجرا كردهاند. اساسيترين برنامه مكتب اسلام تربيت انسان مؤمن، عالم، متقي و داراي عمل صالح است كه از اولين آيات نازله بر پيغمبر(ص) در سوره علق و نيز توضيح فلسفه خلقت آدم و بشر بر روي زمين به عنوان خليفهالله در بدو آفرينش آدم ابوالبشر(ع) و موارد فراوان ديگر در قرآن به دست ميآيد.
[B]مهمترين سرمايه انسان براي ارتقا به جايگاه انسان الگو ، سرمايه عقل و هدايت الهي است[/B]
هاشمی رفسنجانی در ادامه درباره جایگاه عقل و فكر و میزان توجه به این مقوله در اسلام بیان می کند: مهمترين سرمايه انسان براي ارتقا به جايگاه انسان الگوي شايسته قرآني، سرمايه عقل و فكر و هدايت الهي است كه در انسان اين سرمايه به طور استعداد و قابليت موجود است و بهرهگيري از اين موهبت الهي با راهنمايي عقل و وحي به عهده انسان گذاشته شده و عنصر اختيار و انتخاب زمينه اين مسووليت است و همين سرمايه گرانقدر توشه اين راه سعادت است كه در مسير او مشعلهاي فراوان روشنگر و علایم راهنما از منبع وحي و عقل قرار گرفته است.
[B]قرآن توجهی ویژه به عقل و دانش دارد[/B]
او درباره جایگاه عقل و فكر در قرآن کریم می افزاید: در كتاب مقدس الهي توجه ويژه و معناداري به عقل، فكر، دانش و ايمان در كنار هدايت الهي شده و اين توجه در سراسر قرآن كريم و در نقاط مناسب آن تعبيه شده است. صدها بار واژههاي مشتق از علم و دهها بار از واژههاي مربوط به عقل، فكر، عرفان، تفقه و مشابههاي ديگر و صدها بار از كلمات ارزشي هدايت و ايمان به عنوان ضلع ديگر اين ساختمان كثيرالاضلاع استفاده شده كه نتيجه اين مجموعه عوامل انسانساز، تربيت انسان مورد نظر است كه در جهت ثبت و ارجگذاري در قرآن به كار رفته است كه ميتوان هدف را جلب توجه انسانها به ارزش و ضرورت اين سرمايهها در مسير سيراليالله و كمال و سعادت افراد و جوامع برشمرد. ناگفته پيداست كه همه اينها در تربيت انسان مؤمن عالم و عامل نقش ايفا ميكنند و ثمره اين شجره طيبه، انسان روشنفكر ديني است.
[B]حتی اصولیون از نقش والاي عقل و فكر در ساختار نظام اسلامي غافل نمانده اند [/B]
هاشمی رفسنجانی با بیان اینکه منابع روایي ما معمولا اولين باب را به عقل و دومين باب را به علم اختصاص ميدهند بیان می کند: به عنوان مثال جلد اوّل كتاب بحارالانوار مشتمل بر 40 باب شامل كتاب عقل و جهل، فضيلت علم و علما و طبقات آنها، حجيت اخبار و قواعدي است كه از آنها استخراج ميشود. حتي كُتبي كه توسط علماي اخباري تدوين گرديده، چنين است و اين نشان خوبي است كه حتي منكران ارزش و اعتبار بسياري از مباحث علم اصول كه يكي از سرمايههاي اجتهاد علماي عقلگرا و به اصطلاح اصوليون است، هم از نقش والاي عقل و فكر در ساختار نظام اسلامي غافل نمانده اند.
كتاب گرانبهاي تحفالعقول وصاياي امام هفتم حضرت موسي بن جعفر (ع) به هشام بن حكم را آورده كه حدود نود درصد آن وصايا تكيه روي عقل، تعقل و تفكر به عنوان مهمترين عامل سعادت و كمال دارد و در يكي از دهها وصيت به تعقل ميفرمايد: «يا هشام، انلله عليالناس حجتين، حجّه ظاهره و حجّه باطنه. فاّمّا الظاهره فالرسل و الانبياء و الائمه و اما الباطنه فالعقول» (تحف العقول عن آل الرسول، ابومحمد، حسن بن علي بن حسين حرّارني، تصحيح و تعليق علياكبر غفاري، مؤسسه النشر الاسلامي، چاپ دوّم، 1363 ش، از ص 383)
همان مضموني كه مرحوم آيتالله شيخ انصاري در «فرائد الاصول» در حجيّت قطع ناشي از عقل روي آن تكيه ميكند: «و وجه الاستشكال في تقديم الدليل النقلي علي العقلي الفطري السليم ما وردمن النقل المتواتر علي حجّية العقل و انّه حجّة باطنه و انّه ممّا يعبد به الرحمن و يكسب به الجنان» (فرائدالاصول، چاپ جديد، ص 19، نقل از بحارالانوار، جلد 1، ص 377).
[B]فقهاي بزرگ مقام عقل را تا پاي وحي بالا ميبرند[/B]
همچنين به نقل از راغب اصفهاني ميآورد كه: «العقل السليم ايضا حجّة من الحجج فالحكم المنكشف به حكم بلغّه الرسول الباطن الذي هو شرع من داخل كما ان الشرع عقل من خارج». ميبينيد كه فقهاي بزرگ مقام عقل را تا پاي وحي بالا ميبرند و از تعبير معنادار حجت باطنه در مقابل حجت ظاهره (انبيا) و يا رسول باطن در كنار تعبير «عقل ظاهر» براي انبيا استفاده ميكنند.
[B]پيامبران، گنجهاي پنهان شده عقلها را براي بشر استخراج مي کنند[/B]
او ادامه می دهد: خوب است اين فراز را با نقل جملهاي از اميرالمومنين (ع) زينت دهم كه در اولين خطبه نهجالبلاغه كه مملو از دانش، عرفان و حكمت است، درباره يكي از مهمترين مسووليتهاي انبياء الهي آمده: «وَيُثّيروُا َلَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول» كه تعبير پرمعنا و عميقي است. يعني پيامبران، گنجهاي پنهان شده عقلها را براي بشر استخراج مينمايند. گنج، پنهان، مدفون و استخراج، واژههاي كليدي اين فصل است كه در يك جمله گنجانده شده است.
[B]امامان معصوم به شاگردان عالم و اهل نظر خود، اجازه اجتهاد ميدادند[/B]
هاشمی رفسنجانی درباره کلمات «اخباري، اصولي، محدثان، فقها، تقليد، اجتهاد، ركود، بالندگي» توضیح می دهد: این كلمات و عناوين نمايانگر واقعيتهاي تاريخ اسلام است. هم در شيعه و هم در اهل سنت وجود داشته و دارد كه سرگذشت بيپايان جدال عقل و تفكر از يك طرف و جمود و تقليد از طرف ديگر است. در عين اينكه در هر دو طرف نقاط ضعف و قوت و اخلاص هم وجود دارد. در زمان حضور امام معصوم و پيغمبر(ص) همين بحثها بود ـ ولي در بين شيعيان كمتر ـ و اسناد فراواني هم موجود است كه امامان معصوم شيعه در زمان حضور خودشان هم به شاگردان عالم و اهل نظر خودشان اجازه اجتهاد و استخراج فروع از اصول ميدادهاند و گاهي به جاي اجازه، تكليف ميفرمودهاند. براي نمونه چند مورد را ميآورم.
امام محمدباقر(ع) به ابان بن تغلب ميفرمايند:«اجلس في مسجدالمدينه و افت للناس فانّي احبّ ان ارﻯٰ فيشيعتي مثلك». (در مسجد مدينه بنشين و براي مردم فتوا بده، من دوست دارم در بين شيعيان خود كساني مثل تو ببينم).
و از معاذبن مسلم ميپرسند: بلغني انك تقعد في الجامع فتفتي الناس؟ قلتُ نعم واردت ان أسالك عن ذلك قبل ان اخرج، اني اقعد فيالمسجد فيجي الرجل فيسألني عن الشئي فاذاعرفته بالخلاف لكم اخبرته بما يفعلون و يجئي الرجل اعرفه بمودتكم فاخبره بماجاء عنكم و يجئي الرجل لا اعرفه ولا ادري من هو فاقول جاءعن فلان كذا و جاءعن فلان كذا فدخل قولكم فيما بين ذلك؟ قال فقال لي: اِصنع ذلك فاني كذا اصنع (وسايل الشيعه الي تحصيل مسايل الشرعيه، محمد بن الحسن حر عاملي، يثرب، داراحياء التراث العربي، 1403 ق / 198ّ3م. ، باب 11 از ابواب قضاي قاضي، ترجمه آن چنين است: شنیدهام که در مسجد جامع مىنشینى و براى مردم فتوامىدهى، آیا درست است؟ گفتم: آرى و من قصد داشتم قبل از آنکه از نزد شما بروم، نظر شما را در این مورد بدانم، من در مسجد مىنشنیم، مردى مىآید و در موضوعى از من سؤال مىکند. اگر بدانم تابع مکتب شما نیست. طبق مذهب خودشان فتوى مىدهم. مرد دیگرى مىآید و مىشناسم که دوستدار شماست، پس طبق آنچه از شما رسیده است، فتوا مىدهم. مردى هم مىآید که نمىدانم آیا از پیروان مکتب شماستیا مخالفین شما، پس مىگویم: گروهى چنین مىگویند و گروهى چنان و نظر شما را در میان آنها جاى مىدهم. معاذ ادامه مىدهد که امام(ع) فرمود: چنین کن که من نیز چنین مىکنم.)
[B]باب اجتهاد تا اوايل قرن چهارم در ميان اهل سنت باز بوده است[/B]
هاشمی رفسنجانی ادامه می دهد: در بين اهل سنت هم متناوبا سياست اجتهاد و تمسك به قياس و مصالح مرسله و انسداد باب اجتهاد و رواج تقليد وجود داشته و دارد. به طور كلي تا اوايل قرن چهارم باب اجتهاد در ميان اهل سنت باز بوده و پس از تكميل مذاهب چهارگانه اين باب مسدود شد اما خوشبختانه در عصر حاضر اهل سنت گرفتار انسداد باب اجتهاد نيست و محققان ديني اهل سنت نوآوريهاي فراواني دارند. در شيعه بعد از غيبت امام زمان (عج) اين تقسيم بنديها نيز در ميان پيروان مكتب اهل بيت (ع) به صورت وسيع و جدا از هم به وجود آمده و آثار مثبت و منفي خود را ثبت كرده است.
[B]اولين موج معارف اسلامي بعد از غيبت در لباس عصر محدثان ظهور ميكند[/B]
او بیان می کند: پس از عهد حضور معصومان كه عصر تبيين و تفسير دين است و دسترسي به ائمه بوده، اولين موج معارف اسلامي بعد از غيبت در لباس عصر محدثان ظهور ميكند كه طبيعي است. اين محدثان نزديك به عصر معصومان بودهاند و بسياري از اسناد توليد شده توسط ائمه و شاگردان ائمه در دسترس بوده و جمعآوري و تنظيم آنها ضرورت دوران غيبت است و اين كار را به خوبي محدثان بزرگواري انجام دادهاند.
متأسفانه در زمان پيغمبر(ص) جز در مورد قرآن و نامههاي پيغمبر(ص) و بخشي از كلمات ايشان و پس از آن تا حدود يك قرن كتابت حديث و تاريخ و سنتها معمول نبود، جز در موارد بخصوص و معدود و اين از مواردي است كه نياز به تحقيق جامع و بي طرفانهاي دارد.
در زمان خلفاي راشدين، اميرالمومنين علي (ع) درخصوص كتابت، استثناء به حساب ميآيند. علاوه بر اينكه خود مهمترين و جامع ترين و معتبرترين كاتب وحي بودهاند، مطالب زيادي از پيغمبر(ص) را نوشتهاند و سپس در دوران خلافت ظاهري خود به كاتب فرهيخته خويش علي ابن ابي رافع دستور جمعآوري منابع اسلامي را دادند و عمر بن عبدالعزيز هم به ابن شهاب زهري و افراد ديگر دستور جمعآوري و تنظيم سنت را صادره كرده و طي بخشنامهاي از علماي بلاد خواسته كه احاديث صحيح پيغمبر (ص) را جمعآوري و ارسال كنند. شخصيتهايي مثل سلمان، ابوذر، اصبغ بن نباته، ابي رافع و دو فرزندش عبيدالله و علي و جمعي از بزرگان صحابي يا تابعي شيعي هم آثار مكتوب خلق كردهاند.
[B]تدوين و تنظيم حديث و فقه اوایل قرن دوم هجري رايج شد[/B]
اما به هر حال اوائل قرن دوم هجري است كه تدوين و تنظيم حديث و فقه رايج ميشود و در ميان شيعه بيشترين آثار مكتوب را در بين شاگردان مستقيم يا غير مستقيم امامان سجاد، باقر و صادق (عليهمالسلام) داريم. اين بزرگواران، شاگردان موفق خود را به تدوين مطالب تشويق ميكردهاند. كتاب ارزشمند «الذريعه الي تصانيف الشيعه» اثر ارزشمند شيخ آقابزرگ الطهراني، بسياري از اين كتب و نويسندگان آنها را به تفصيل آورده است.
[B]«اصول چهارصدگانه» برای احکام و معارف بیشتر مورد استناد قرار گرفته است[/B][B] [/B]
حسنبنعليبنزياد وشّاء ميگويد كه در مسجد كوفه نهصد شيخ را ديده كه همه ميگفتند، «حدّ ثني جعفربن محمد» (الذريعه الي تصانيف الشيعه، شيخ آقا بزرگ الطهراني، طبع بيروت، دارالاضواء، ج 1، ص 17 و رجال نجاشي، ترجمه الوشا، ص 31) و حافظ ابوالعباس بن عقده همداني كتابي در معرفي كساني نوشته كه از حضرت صادق (ع) حديث روايت كردهاند كه در آن كتاب چهارهزار نفر را معرفي كرده است. (تاريخ فقه و فقها، دكتر گرجي، ص 115، به نقل از رجال نجاشي و تاريخ الكوفه للبراقي ص 396) از ميان صدها كتابي كه شاگردان ائمه نوشتهاند، چهارصد اثر مهمتر به نام «اصول اربع ماة» بيشتر مورد استناد براي احكام و معارف بوده كه بسياري از آنها تا قرون اخير مورد استفاده محدثان و فقها بوده و صاحبالذريعه در جلد دوم يكصد و هفده اصل از اين اصول را با ترجمه مولفان آنها آورده و بسياري از آنها در دسترس علامه مجلسي و شيخ حرّ عاملي بوده است. (در قرن دوم هجری که فشار سیاسی حاکم بر شیعیان به هنگام انتقال حکومت از امویان به عباسیان به کلی از بین رفته بود، بسیاری از راویان به جمع و تدوین احادیثی که خود، آنها را از امامان شیعه به ویژه از امام صادق(ع) روایت کرده بودند، پرداختند. در این دوره چهارصد رساله که به «اصول چهارصدگانه» معروف بود، تدوین یافت که این امر خود، سر آغازی در گسترش تدوین حدیث نزد شیعه به شمار میرفت؛ برای اطلاعات بیشتر رک: دائرة المعارف الشیعه ، ج 5، ص 33)
در دوران حضور ائمه (دوران امامان معصوم (ع) 249 سال و زمان غيبت صغراي امام زمان (عج) 69 سال) با امكان دسترسي به خود آنها يا دسترسي به آثار مكتوب شاگردان آنها، عملاً و عمدتاً متون روايات مورد عمل مردم بوده و در مواردي كه نص و متني به دست نميآمد، فقهاي بزرگي بودهاند كه با استنباط و اجتهاد، حكم مورد احتياج را به دست ميآوردند و عملا محدثان و فقها در آن دوره از هم جدا نبودهاند.
تعدادي از بزرگان و معاريف آنها از اين قرارند: 1- ابانبن تغلب 2- ابن ابيعمير 3- ابوحمزه ثمالي 4- بزنطي 5- جابربن يزيد جعفي 6- حسن بن عليبن فضّال 7- زرارة بن اعين 8- ابوبصير 9- فضل بن شاذان 10 – محمدبنمسلم 11- هشام ابن حكم 12- يونس بن عبدالرحمن 13- ربيعه بن سميع 14- عبدالعظيم حسني و بسياري از محدثان و فقهاي ديگر كه دسترسي به اسامي آنها براي خوانندگان گرامي مشكل نيست.
به خصوص عدهاي كه به عنوان اصحاب اجماع شناخته شدهاند كه نام بسياري از آنها در اسامي ذكر شده وجود دارد.
این چهر ه سیاسی و مذهبی ایران در ادامه به تشریح وضعیت محدثان پس از غیبت می پردازد و بیان می کند: پس از غيبت امام عصر(عج) دسترسي به امام معصوم بدون واسطه، جز براي چهارنفر مشخص (كه به نواب اربعه يا سفراي اربعه معروفند و به ترتيب عبارتند از: عثمان بن سعيد اسدي، محمدبن عثمان بن سعيد، حسين بن روح نوبختي و علي بن محمد سمري)، در دوراني كوتاه وجود نداشت و پس از شروع غيبت كبري دسترسي با واسطه هم قطع شد و طبعا در آن شرايط مرجع علماي شيعه همان اسناد باقيمانده از روات است و تا مدتي فتاواي علما عمدتاً به صورت متني بود كه در روايات آمده بود و در مواردي هم با اجتهاد محدود و قواعدي كه قبلا به تأييد ائمه معصوم رسيده بود، يا در زمان حضور معصوم مرسوم بوده، فتوي صادر ميشد. قواعدي از قبيل ملازمه حكم عقل و شرع، ملازمه وجوب چيزي با وجوب مقدمات آن واجب، تمسك به اصل برائت يا استفاده از استصحاب يا بهرهگيري از قواعد مستفاد از قرآن و سنت مثل اصاله الصحه و قاعده لاضرر و وجوب وفاي به عهد و عقد، مورد استفاده فقهاي آن عصر بوده و سعي ميشد از تكيه بر قياس و مصالح مرسله و نظاير اينها كه مورد استفاده اهل سنت بود، خودداري شود. البته اهل سنت بخاطر محروم كردن خود از استفاده از روايات ائمه معصوم به صورتي كه شيعه عمل ميكرد، به ناچار به ادلهاي مثل قياس و استحسان و مصالح مرسله پناه ميبردهاند.
[B]*تفاوت عمدهاي ميان نيازهاي عملي شيعيان و سنيها در طول تاریخ وجود داشت[/B]
[B]*اگر علماي اهل سنت به نظرات ائمه توجه ميكردند، فقه پيشرو و افتخارآميزي براي اسلام به ارث می ماند[/B]
رفسنجانی می گوید: در اين ميان تفاوت عمدهاي ميان نيازهاي عملي شيعيان و سنيها وجود داشته است. شيعه به خاطر منزوي بودن يا تحت فشار حكومتهاي بنياميه و بنيعباس بودن و عدم مسووليت اظهارنظر در مسایل حكومتي كه بيشترين مسايل اجتماعي، سياسي، قضايي و نظامي را دربر داشته و محدوديت نيازهاي اقليت شيعه به موارد احوال شخصيه و مسايل عبادي، اخلاقي، فرهنگي و نظاير آنها، اجباري در ورود به بخش عمده احكام، وظايف جامعه، حكومت و... نداشتهاند.
در مورد مسايل جديد در قلمرو وسيع حكومت و سياست خارجي و بيشتر مسايل اقتصادي، قضايي، امنيتي و نظامي و ابواب معاملات و امور خاص حاكميتي كه علماي سني بايد جوابگوي سوالات و نيازها باشند، معمولا به علماي شيعه مراجعه نميشد و اگر نظري ميدادند، چه بسا برعكس آن عمل ميشد.
طبيعي است كه اگر علماي اهل سنت در آن زمان به منابعي مثل نظرات ائمه معصوم توجه ميكردند، ميتوانستند فقه پيشرو، جامع و افتخارآميزي براي اسلام به ارث بگذارند. حتي اگر بعد از دوران حضور هم به اين فرصتها و منابع توجه ميكردند، به خاطر نزديكي به زمان حضور و وجود اسناد معتبر و بيشتر، وضع غير از آن ميشد كه امروز هست.
هاشمی رفسنجانی در ادامه به تشریح عصر حديث و شرایط آن زمان می پردازد و بیان می کند: به هر حال محدثان عالي مقام شيعه در سده اول بعد از غيبت در حفظ، جمعآوري، تنظيم و نقادي احاديث شيعه خدمت بسيار بزرگي انجام دادند تا آنجا كه فقهاي نامدار شيعه و بسياري از فقهاي اهل سنت مديون تلاشهاي بسيار ارزشمند آنها بوده و هستند و اگر در آن زمان كه هنوز اسناد توليد شده زمان حضور در دسترس بود، اين خدمت بزرگ و جاويدان انجام نميشد، مطمئنا اين فرصت از دست ميرفت و در دورانهاي بعد امكان دسترسي كامل به وجود نميآمد زيرا در آن زمان كه طبع، چاپ و چاپخانه نبوده، تهيه اسناد، متكي به دست نوشتههاي محدود بود و معمولاً در جريان ناامنيها و جنگها و حوادث، بسياري از آنها از دست ميرفت يا در اثر تكرار استنساخها به خاطر غفلتها يا مسامحه ها يا به خاطر نبودن نقطهگذاري و اعرابگذاري و تشابه حروف و كلمات، تغييرات زيادي رخ ميداد كه از اعتبار اسناد ميكاهيد.
او به مراكز علوم حديث اشاره می کند و توضیح می دهد: شهرهاي مبارك قم (شيخ طوسي در كتاب «غيبت» آورده است: «شيخ حسين بن روح كتاب «التأديب» را به قم فرستاد و به فقيهان قم نوشت كه اين كتاب را ملاحظه و بررسي نماييد و ببينيد مطلبي برخلاف نظر شما در آن وجود دارد» -الكني و الالقاب، مرحوم شيخ عباس قمي، ج 3، ص 76) و شهر ري (ري در اين زمان شهري است آباد با مدرسهها و كتابخانهها و مجمع عالمان و فقيهان و محدثان - مجالس المؤمنين، قاضي نورالله شوشتري، سنگي تبريز بدون تاريخ، تهران 1268، ص 392) بيشترين سهم را در پايهگذاري اين نهضت مقدس داشتهاند. ضمن اينكه بعضي از بزرگان و پيشتازان اين علوم براي جمعآوري اسناد و شنيدن از بزرگان ديگري كه احتمالاً حامل اطلاعات اضافي بودهاند، به مراكز ديگر هم سفر كردهاند.
نيشابور، استرآباد، مشهد مقدس، مرو، سرخس، سمرقند، بلخ، ايلاق، فرغانه، همدان، بغداد، كوفه، مكه، مدينه و ... از مراكزي هستند كه در آن زمان مدرسه و مكتب داشتند و محدث و عالم شيعي يا سني در آنها وجود داشتند و محدثان بزرگ سعي داشتند از ذخاير آنها بهره بگيرند. (به عنوان نمونه جملاتي كه ياقوت حموي درباره اوضاع كتابخانه و مدارس مرو گفته است، قابل تأمل است: «مرو را در سال 616 ترك كردم. در آن هنگام در شهر، 10 كتابخانه موقوفه داير بود كه من در دنيا نظير آنها را از جهت كثرت كتابها و خوبي نسخهها نديده بودم. از آن جمله بود دو كتابخانه در جامع مرو، يكي به نام «خزانه العزيزيه» ... كه در آن 12 هزار كتاب بود. كتابخانة ديگر «خزانه الكماليه» بود... ديگر كتابخانه «شرف الملك» بود ... در مدرسه ابوسعيد محمد بن منصور.... ديگر «خزانه الكتب» در مدرسه نظام الملك حسن بن اسحاق... و دو كتابخانه از خاندان سمعاني و كتابخانه ديگري در مدرسه «عميديه» و كتابخانه «مجدالملك» .... و كتابخانههاي خاندان خاتوني در مدرسه ايشان و كتابخانه «ضميريه» - معجم البلدان، ياقوت حموي، بيروت، دارصادر، 1388 هـ. 1968 م، ج 5، ص 112)
مرحوم شيخ صدوق از كساني است كه با تحمّل مشكلات سفرهاي آن زمان به همه مراكز حديث فوقالذكر سفر كرده و بهره گرفته است. البته افراد و شخصيتهاي فراواني در آن خدمت بزرگ سهم داشتهاند، ولي چند نفر از آنها گوي سبقت را ربودهاند و با ايفاي نقش بيبديل تاريخي، شايسته نام بردن بيشتر هستند.
او با بیان اینکه در اينجا امكان ذكر نام همه افراد، ميسر نيست، به ذكر نام و خدمات چند نفر از اين بزرگان اكتفا و در معرفی بزرگان پيشتاز و نامدار محدّث بیان می کند: از ميان خيل عظيم علماي حديث، چندنفر بسيار نامدارند و آثار آنها هنوز مورد استفاده است،
1- علي بن ابراهيم قمي، متوفاي 307 هـ.ق، صاحب آثار فراوان و معروف تفسير و فقه و روايات.
2- محمدبن يعقوب بن اسحاق كليني رازي، متوفاي 329 هـ.ق، صاحب كتاب شريف كافي كه اساتيد و شاگردان اين عالم فراوان و داراي آثار گرانبها هستند.
3- علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، متوفاي 328 تا 329 هـ.ق، پدر شيخ صدوق كه داراي بيش از دويست كتاب است و در اكثر ابواب فقه اثر فقهي، روايي، تاريخي و ... دارد.
4- ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسي بن قولويه، متوفاي 368 هـ.ق، شاگرد كليني و استاد ابن جنيد و شيخ مفيد و داراي آثار فراوان از جمله «كامل الزيارات» و كتب فقهي، روايي و تفسيري.
5- محمدبن علي بن حسين بن موسي بابويه، متوفاي 381 هـ.ق، معروف به ابن بابويه كه داراي آثار گرانقدر و ممدوح اكثر علما و رجاليون است.
6- شيخ صدوق، سرآمد محدثان و فقهاي زمان خود و متوفاي سال 381 هـ.ق، استاد شيخ مفيد و صاحب آثار بسياري كه تا سيصداثر ايشان شمرده شده و بسياري از آنها مرجع محدثان و فقهاست و كتاب «من لايحضره الفقيه» و «الهدايه» معروفتر از آنند كه نياز به معرفي و ذكر داشته باشند.
[B]تاريخ اسلام مديون محدثان و فقهاي قرن اول غيبت است[/B][B][/B]
هاشمی رفسنجانی معتقد است که محدثان و فقهاي قرن اول غيبت نقش بسيار عظيمي در حفظ و تنظيم و تنقيح اسناد روایي، تفسيري، تاريخي و بنيانگذاري فقاهت داشتهاند و براي حفظ و انتقال اسناد دوره حضور بهترين راويان و امانتدارانند و غناي منابع مكتب اهل بيت در تاريخ اسلام مديون جهادهاي علمي اين بزرگان است.
[B]دارا بودن سرمايه عظيم اسناد معارف اهل بيت (ع) زمینه اجتهاد را فراهم کرد[/B]
او می گوید: با شروع غيبت، كمي بعد از شكلگيري دوره محدثان، دوره اجتهاد و تفقه هم شكل گرفت و عوامل مهم آن احساس خلاء حضور ائمه معصوم و دارا بودن سرمايه عظيم اسناد معارف اهل بيت (ع) و بالاتر از آن احساس وظيفه براي جوابگويي به نيازهاي شرايط جديد پيروان مكتب اهل بيت (ع) است كه در نقاط بسياري از جهان اسلام به حكومت رسيده بودند. نيازي كه قبلا باعث رشد فقه و اجتهاد اهل سنت شده بود.