arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۵۳۰۹۱
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۳ - ۲۹ آذر ۱۴۰۰

یادداشت‌های روزانه‌ی ناصرالدین‌شاه، جمعه ۲۹ آذر ۱۲۴۶؛ قائم‌مقام، مامور آذربایجان و وزارت ولیعهد شده است

سوار شده، با قائم‌مقام صحبت‌کنان رفتم، چون مامور آذربایجان و وزارت ولیعهد شده است، بعد او رفت... بعد رفتیم با اشخاص معینه‌ی آن روزی به سه‌پایه. میرشکار پیش رفته بود، یعنی از سرِ ناهار رفت. خلاصه شکارِ زیادی بود، رفتند یک قوچِ شش‌ساله‌ی بزرگی خوابیده ماند تنها؛ ما هم رفتیم بالای سرش. ولی رفت سر زد، راست آمد؛ با چهارپاره زدم، رفت پایین توی دره افتاد. بسیار ذوق کرده، بار کرده رفتم عمارت سرِ قنات.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ سوار شده، با قائم‌مقام [۱] صحبت‌کنان رفتم، چون مامور آذربایجان و وزارت ولیعهد شده است، بعد او رفت. در دره‌ی باباعلی‌خان به ناهار افتادیم. ساعدالملک، امین‌الملک، معیرالملک [و] همه‌ی پیش‌خدمت‌ها بودند. ناهار خورده، بعضی کارها با ساعدالمک و غیره داشتیم، گذرانده، بعد رفتیم با اشخاص معینه‌ی آن روزی به سه‌پایه. میرشکار پیش رفته بود، یعنی از سرِ ناهار رفت.

خلاصه شکارِ زیادی بود، رفتند یک قوچِ شش‌ساله‌ی بزرگی خوابیده ماند تنها؛ ما هم رفتیم بالای سرش. ولی رفت سر زد، راست آمد؛ با چهارپاره زدم، رفت پایین توی دره افتاد. بسیار ذوق کرده، بار کرده رفتم عمارت سرِ قنات. یحیی‌خان آن‌جا بود. نماز کرده چای خوردیم. یحیی‌خان، میرزا عباسقلی معروف را آن‌جا به حضور آورد؛ به محمدخانِ قرایی شبیه بود. غروبی رفتیم منزل.

پی‌نوشت:

۱- منظور از قائم‌مقام، میرزا محمدصادق نوری مستوفی، پسر میرزا هدایت‌الله مستوفی است.

 

منبع: «روزنامه‌ی خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار (از رجب ۱۲۸۴ تا صفر ۱۲۸۷ ق، به انضمام سفرنامه‌های قم، لار، کجور و گیلان)»، به کوشش مجید عبدامین، تهران: دکتر محمود افشار، چاپ نخست، ۱۳۹۷، ص ۲۴.

نظرات بینندگان