تا ساعت چهار بعدازظهر، در خانه بودم؛ مطالعه و استراحت داشتم.
آقای محسن رضایی[فرمانده سپاه پاسداران] تلفنی از آقای
[اسدالله]لاجوردی [دادستان انقلاب تهران] شکایت کرد کهچند نفر را در
محل خبر گیری اطلاعات، گمارده است. گفت، سپاه ضربهای به
منافقین در شمالزده است. آقای ربانی املشی هم، تلفنی گفت برداشت
خیلیها در اظهارات دیروز امام، این استکه اشاره به عدم قدرت
اداره در وزارت بازرگانی داشتهاند. من گفتم، فکر میکنم نظر امام
کلی بودهو مورد خاصی نبوده است. از آقای [اسدالله]لاجوردی، در مورد
اطلاعات سپاه، توضیح خواستم؛جواب داد با تصمیم شورای عالی قضایی،
قرار شده دادستانی، شنودها را کنترل کند؛ چون بعضیشنودها، خلاف شرع
میباشد.
عصر به مجلس رفتم. عقدی بستم؛ یکی از مسئولان جهاد [سازندگی] از
فیروزکوه با همسرشهیدی ازدواج میکرد. چند کتاب به آنها هدیه دادم.
خانواده عروس چند شهید داده است. به دفتررئیس جمهور، برای جلسه
[بررسی] توزیع [کالا] و حل [مسأله] گرانی رفتم. این جلسه تا ساعت
دهشب، طول کشید. درباره دادن اجازه واردات به کسانی که خودشان
ارز دارند، بحث زیادی شد. تاحدودی موافقت گردید. قرار شد طرح را
تدوین کنند و بیاورند. پیشنهاد از من بود و پیشنهاددیگری ارائه دادم
که در گوشهای از کشور، بندر آزاد ایجاد کنیم. بعدا بحث خواهیم کرد.
آییننامهخرید و فروش برنج را تصویب کردیم؛ کنترل دولت زیاد میشود.
بعد از جلسه، با آقای خامنهای درباره جریانهای سیاسی که دیده
میشود، گروهی از دولت وگروهی در مجلس و افرادی دیگر از اصفهان،
هماهنگی دارند، صحبت کردیم و هم راجع بهوزارت اطلاعات و [انجمن]
حجتیه. آقای خامنهای گفتند بعد از صحبتهای امام، [انجمن] حجتیه
احساس خطر کرده و آماده اعلام انحلال است، اما مایل است، به امر
امام باشد، و آقای[محمود]حلبی [رهبر انجمن خیریه حجتیه مهدویه]
نامهای به امام نوشته است. حدس میزنم، امامچنین امری نکنند؛
خودشان باید اقدام کنند. دیر وقت به خانه آمدم. بستگان مهمان
بودند. دربارهاختلافات رفسنجان، مقداری بحث شد.