پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشتهای روزنوشت علم را منتشر میکند.
دوشنبه ۷ خرداد ۱۳۵۲: صبح شرفیاب شدم... قدری در مورد وضع یونان صحبت شد. عرض کردم: فکر میکنم عمل پادشاه گذشته باشد. هم چنین عمل پادشاه مراکش. پادشاه مراکش با این اصرار از ما خواسته که ارتشبد نصیری رئیس سازمان امنیت را بفرستیم برای کارهای او. حالا سه روز است که در آن جا است، هنوز او را نپذیرفتند. مگر چنین چیزی ممکن است؟
فرمودند: بعد از ظهر سلمانی هستم ساعت ۵ بیا آن جا. عصری آن جا رفتم، کارهای زیادی بود که همه را به عرض رساندم، منجمله مذاکراتی را که صبح با سفیر انگلیس داشتم. درباره اوامر سه روز پیش شاهنشاه، عرض کردم: سفیر اصلا خبر نداشت که وزیر خارجه هند به عراق رفته باشد. ولی به هر صورت مدتی از هندیها دفاع کرد که اگر آنها از لحاظ خرید نفت بخواهند با عراق تماس بگیرند، شما چرا ناراحت میشوید؟ بعد هم هندیها موقعی به طرف روسها رفتند که در مقابل چین هیچ کس به آنها کمک نمیکرد و آمریکا خود را گرفته بود. من گفتم اوّلاً اینها نظر بر تفوق کلی در شبه قاره هند دارند، ثانیاً در نتیجه قراردادی که پنج سال پیش با شوروی امضاء کردند، پدر پاکستان را درآوردند و بنگلادش را جدا کردند. مطلب به این سادگی هم که شما میگوئید نیست. بعد گفت اگر آنها به عراقیها و به طور کلی به اعراب نزدیک میشوند، علت آن به دست آوردن [پشتیبانی] support در [سازمان ملل] هم هست. گفت، شاهنشاه در شرفیابی من فرمودند: منتظر خبری هستم که از هند به من برسد. پس یک ارتباطی خود شما هم با هند دارید (یعنی رابطه خصوصی). شاهنشاه فرمودند: همان خبر رشیدیان بود که چیز مهمی نبود. [سفیر] گفت پیامهائی که هنگام توقف بوتو شاهنشاه فرمودند که بدون [شرط قبلی] precondition شناسائی بنگلادش، پاکستان و بنگلادش با هم صحبت کنند، ما اقدام کرده ایم و وقتی که سر آلک بیاید در این خصوص عرایضی خواهد شد.
بعد در خصوص اتحادیه امیرنشینها صحبت کردیم. گفت ملک فیصل خیلی به آنها آزار می دهد، مضافاً به اینکه بین خودشان هم اتحاد مهمّی موجود نیست، همه با هم بد هستند. مقداری راجع به [احمد] سویدی وزیر [خارجه] آنها که ما از او خیلی بدمان می آید صحبت کردیم و او دفاع کرد که مرد خوبی است. [سفیر] گفت ملک سعود مثل اینکه میخواهد واحه بوریمی را به زور بگیرد. به علاوه به شیخ رأس الخیمه کمک نظامی میدهد که از [اتحادیه امارات] جدا شود. من گفتم بر علیه ما هم او را تحریک میکند. بعد در مورد اینکه تراکتورسازی [مسی فرگوسون] Massy Ferguson را اجازه فرموده بودید بیاید در تبریز کار کند، حالا گویا باز هم رومانیها میخواهند کارشان را توسعه بدهند. وضع آنها چه میشود؟... فرمودند: من مسی فرگوسون را برای تراکتورهای بالای ۶۵ اسب خواسته بودم. خیال میکنم این احمقها نمیتوانند تصوّر کنند که پیشرفت ایران چه خواهد بود. چه طور در انگلیس پانصد هزار تراکتور دارند، در آلمان یک ملیون؟ چه طور ما نباید داشته باشیم؟ بعد هم در آینده تمام کار ما با تراکتور سنگین خواهد بود.
باری نامه ای از [جیمیسون] Jameson K. J. رئیس شرکت نفت... [اکزان] رسیده بود که در ژاپن نطقی کرده و تز دسته بندی شرکتها[ی نفتی] و کشورهای مصرف کننده را در قبال کشورهای صادرکننده رد کرده بود. به نظر مبارک رساندم و جوابی که تهیه کرده بودم هم به نظر رساندم. یک قسمتی که داخل در معقولات شده بودم خط کشیدند، آن هم با عصبانیت! چه باید کرد؟ الملک عقیم...
فرمودند: حالا که کامل شمعون پیش من بود حکایت میکرد که هنوز در لبنان کشمکشها تمام نشده (کامل شمعون عیسوی و رئیس جمهور اسبق لبنان است). از رئیس جمهور برای من پیامی آورده بود که اسلحه میخواهند، باید هم به آنها بدهیم. تو فوری سفیر آمریکا را احضار کن و بگو اولا آیا میتوانیم ۳ عدد (یک اسکادران) اف-۵ به آنها بدهیم، یعنی بفروشیم؟ (چون بر حسب قرار ما و آمریکاییها، حق نداریم اسلحه [ای] که از آنها میگیریم به دیگری بفروشیم). ثانیاً [آیا] میتوانیم معادل یک گردان توپخانه ۱۵۵ دورزن (لوله بلند) از آمریکاییها بگیریم و به آنها بدهیم؟ چون ما ۱۵۵ لوله کوتاه داریم. عرض کردم که سفیر لبنان هم که مقادیری [مهمات] ammunition خواسته که قبلاً به عرض رساندم. فرمودند: آنها چیزی نیست. به علاوه اسلحه ما فرق دارد مال آنها فرانسوی است و مال ما آمریکایی است. که به هم نمیخورد. عرض کردم: فقط گلوله [اشعله افکن] پنج اینچی گویا طوفانیان داشته باشد. فرمودند: بپرس.
بعد من مرخص شدم منزل آمده این یادداشتها را مینویسم. منتظر آمدن سفیر آمریکا هستم. سفیر آمریکا آمد مطلب را به او گفتم. گفت اگر اراده و امر شاهنشاه است، من فشار خواهم آورد که موافقت بگیرم. گفتم امر شاهنشاه است که قطعاً انجام شود. بعد گفت برای مذاکره درباره هواپیمای اف-۱۴ و اف-۱۵ که میخواهید بخرید، یک عده میآیند که هر وقت شاهنشاه اجازه مرحمت فرمایند، در اواخر ژوئن شرفیاب شوند....