پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : آیت الله محمد موسوی بجنوردی در همایش "تحریرالوسیله؛ شروح و تعلیقات" اظهار داشت: من فرزند نجف هستم و باید تعصب حوزه نجف را داشته باشم، با این حال باید بگویم، امام(ره) تحول عظیمی در حوزه نجف ایجاد کرد. ما راجع به تحریر الوسیله خیلی صحبت میکنیم اما به عقیده من کتاب مهم ایشان کتاب البیع است. پنج جلدی که سه جلد بیع و دو جلد خیارات است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، آیت الله محمد موسوی بجنوردی، به عنوان آخرین سخنران در همایش «تحریرالوسیله؛ شروح و تعلیقات» ایراد سخنرانی نمودند که مشروح این سخنان به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب شریف تحریر الوسیله در بورسای ترکیه توسط امام- در هنگامی که در تبعید بودند- در حالی که بر «وسیله النجاه» حاشیه می نگاشتند، آغاز شد. این طوری که آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی(ره) برای من نقل میکردند، وقتی ایشان و امام خمینی به سمت عراق تبعید شدند، آنها را سوار هواپیما کردند و نگفتند کجا میرویم بعد یکباره گفتند اینجا فرودگاه بغداد است. این در حالی بود یک قِران نه در جیب آقا مصطفی بود و نه در جیب امام(س). مرحوم آقا مصطفی در ادامه برای من نقل می کردند که تاکسی گرفتیم که برویم صحن کاظمین، من ساعتم را درآوردم به راننده تاکسی دادم و گفتم چند دقیقه بایست من برایت کرایه را می آورم. امام پیاده شد رفت به حرم موسی بن جعفر(ع)، در این بین یکی از آقایان را دیدم و گفتم یک دینار به من قرض بده، یک دینار را گرفتند و به راننده تاکسی داد. مقصودم این است که با این وضع امام(س) و حاج آقا مصطفی وارد عراق شدند.
بعد که در مورد حضور امام و حاج آقا مصطفی در عراق اطلاع حاصل شد، سیل بزرگان حرکت کرد طرف کاظمین برای دیدن ایشان، از جمله من و برادر بزرگم حضرت آیت الله سید مهدی بجنوردی. در واقع من و برادرم از طرف پدر آمدیم که ایشان را دعوت کنیم به منزل ما در نجف تشریف بیاورند. اما مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی(ره) پیشتر این کار را تدارک دیده بودند و برای ایشان منزلی تهیه کرده بودند. به همّت مرحوم آیت الله سید محمد شیرازی استقبال عظیمی از ایشان در کربلا شد و دو شب در کربلا بودند و در آن دو شب در صحن سید الشهداء جای ایشان نماز می خواند. جالب توجه این بود که تقریباً نصف صحن سید الشهداء جمعیت می آمد و ایشان نماز میخواند. همچنین در نجف نیز از ایشان استقبال بینظیری انجام گرفت.
همان شب اول همه مراجع و بزرگان به دیدن ایشان تشریف آوردند. یادم هست که ایشان پدر بنده را بدرقه میکردند که در این هنگام پدرم به امام تأکید کرد که همین فردا درس بگو! بیرون که آمدم سؤال کردم که چرا به امام اینگونه با تاکید توصیه به درس دادن کردید؟ گفت اینجا تشکیلات ساواک و دربار طوری امام را معرفی میکند که ما -ساواک- ایشان را به نجف فرستادیم تا که اینجا مستهلک شود. ایشان هم بعد از دو روز از ورودشان به نجف، درس را شروع کردند.
به حق عرض کنم بنده 14 سال بر سر درس ایشان حضور داشتم، 12 سال کتاب بیع و خیارات بود و دو سال هم خلل صلاة را تطبیق کردند بر قاعده لاتعاد.
من فرزند نجف هستم و باید تعصب حوزه نجف را داشته باشم، با این حال باید بگویم، امام(س) تحول عظیمی در حوزه نجف ایجاد کرد. ما راجع به تحریر الوسیله خیلی صحبت میکنیم اما به عقیده من کتاب مهم ایشان کتاب البیع است. پنج جلدی که سه جلد بیع و دو جلد خیارات است. باز مهمتر از آن کتاب «خلل صلاة» ایشان است. امامقبل از ظهر درس میگفت، بعد از ظهر نیز که از خواب بیدار میشدند دو تا چایی میخورد و درس را مینوشت که محصولش همین کتاب البیع و کتاب الخلل فی الصلاة شد.
بحث خیارات که تمام شد طلبه ها اصرار کردند که شما برو پیش امام بگو یا اصول شروع کنند و ما مبانیاش را ببینیم، یا کتاب الصلاة شروع کند. بنده رفتم خدمت ایشان و این موضوع را به عرضشان رساندم. ایشان هم به بنده فرمودند که من فقط کتاب الخلل فی الصلاة را بر قاعده لا تعاد تطبیق میکنم. ایشان از فردا شروع کرد خلل صلاة را تطبیق بر قاعده لا تعاد کردند.
حالا بگذریم از اینکه واقعاً قاعده لا تعاد را میدانید در نجف، حتی بعضی از قمیها میگفتند گربه های نجف هم قاعده لا تعاد میدانند، یک قاعده لا تعادی ایشان گفت و تطبیق بر خلل صلاة کرد که واقعاً بینظیر بود. یک قاعده لا تعادی ایشان در نجف گفت، نجفی که در و دیوارش به قاعده لاتعاد مینازد، به حق یک تحول بزرگی ایجاد کرد. همین که درس خلل ایشان تمام شد، آخرین بحثشان که تمام شد وقتی بود که شاه به الجزایر رفته بود با صدام قرارداد بسته بودند، یکی از مسائلش این بود که امام باید از این به بعد یا بیرون برود و یا هیچ سخنرانی نتواند بکند. در همین هنگام از سوی رژیم بعث از بغداد آمدند به امام گفتند که شما از این به بعد حق سخنرانی ندارید. ایشان فرمود هم سخنرانی میکنم و هم نوار پر میکنم و هم به ایران میفرستم، آنها گفتند نمیشود و یک هفته امام در منزل در محاصره بود، روز هفتم که حرکت کرد به طرف کویت و همهتان جریانات را میدانید که منتهی به پاریس شد.
بنده واقعاً این برایم خیلی عجیب است که ایشان حاضر نشد کتاب صلاة را درس بگوید، گفت خلل را میگویم و بیش از این هم نمیتوانم، آخرین مسئله که تمام شد حصر خانگی شروع شد، این یک امر عجیبی بود که من برای ایشان این امر را به مثابه یک کرامت می دانم.
اما اسم تحریر الوسیله را هم بد نیست اینجا برایتان اشاره کنم؛ روز دوم ورود امام به نجف اشرف بود که ایشان آمدند به بازدید پدرمان، چون با پدر ما خیلی دوستی عمیقی داشت، پدرم گفت در ترکیه چکار میکردی؟ ایشان گفتند من حاشیه را وارد میکردم در متن وسیله تا کتاب غصب، ای کاش دو سه ماه دیگر طول میکشید که تمام میکردم. پدرم گفت اسمش را چه میگذاری؟ امام فرمودند هنوز فکر نکردم. پدرم گفتند تحریر اقلیدس این کار را کرده، خواجه هم نام مکتوبش تحریر هست، بد نیست شما هم برای اینکه اسم وسیله محفوظ بماند و از آنجا که کار بزرگی هم انجام داده اید، اسمش را بگذارید تحریر الوسیله، امام فرمودند ببینم چه می شود!
یادم میآید بعد از دو سال از ورودشان چون شبها یک درس خصوصی در منزل ما بود که مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی میآمد، ایشان گفتند آقا میفرمایند من بنا شد اسمش را تحریر الوسیله بگذارم که چاپ شود. بعد هم کتابی که به نام «تحریر الوسیله» چاپ شد، نام مولف را با عنوان «سماحة آیت الله العظمی الامام خمینی» گذاشته بودند. امام وقتی دیدند دستور داد که روی آن «امام» قلم بگیرند. اگر نگاه کنید چاپ اول را که در نجف چاپ شد، تمام آنها یک قسمت بعد از آیت الله العظمی تهذیب شده است و چاپهای بعدی هم که معلوم بود که دیگر عبارت «الامام» نیامده است.
خوب است که همین جا اشارهای کنم به عالم فرزانه آیت الله حاج سید حسن خمینی. اعتقادم این است همین کاری که برای تحریر شد، برای کتاب البیع هم بشود. من دوازده سال درس آیت الله العظمی خوئی رفتم، چهارده سال درس امام رفتم و شانزده سال در درس فقه و اصول پدرم. تا به حال کسی در کتاب البیع و دقایقی که در بیع یا در خیارات هست مثل امام ندیدم به این دقّت باشد. البته به نظر من درس گفتن امام(س) بهتر از قلمش بود. یعنی درسش خیلی بهتر از این است که شما میبینید. من عقیده ام این است که سال بعد یا هر وقت شد مؤسسه از برای کتاب البیع همین کاری که برای تحریر کرده است، به انجام برساند. ضمناً اشارهایی کنم از حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی قدس الله نفسه الزکیه، بنده با ایشان تقریباً از 47 سال پیش، من از آن وقت با ایشان آشنا شدم، واقعاً یک فردی بود همیشه اشتغال داشت. چه زمانی که در یزد در تبعید بود و چه زمانی در بیماری سخت به سر می برد. همیشه ایشان مشغول بود، یادم میآید که زیارت نیمه رجب بود، من و حاج آقا مصطفی رفتیم کربلا خانه امام بودیم، مرحوم آیت الله اشراقی هم بود، در این بین خبر دادند آقای فاضل آمده اند، به شکل پنهانی آمده بودند به خدمت امام. در آن زمان سه یا چهار جلد از تحریر خود بر کتاب الوسیله امام را تدوین کرده بودند و همانجا به امام عرضه داشتند. به یاد دارم که امام نیز تشویق و تحسین کردند. همیشه من میدیدم امام یک نظر خاصی به حضرت آیت الله العظمی فاضل داشت، قبل از پیروزی انقلاب و بعد از آن روی ایشان یک نظر خاصی داشت و مرحوم حاج آقا مصطفی از ایشان خیلی تعریف میکرد، من واقعاً نظرم این بود که ایشان فرد بینظیری است و جامع منقول و معقول و خوش قلمی هستند.