arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۲۶۲۵۷
تاریخ انتشار: ۲۱ : ۱۴ - ۰۵ اسفند ۱۳۹۵

پایان عشق 20 ساله با جوراب زنانه!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
بیست سال پیش با عشق و علاقه با همسرم آشنا شده و زندگی مشترکمان را شروع کردم. شرایط زندگی‌مان خوب بودو اختلاف آنچنانی با هم نداشتیم. حتی با آمدن بچه‌ها نیز این شرایط بهتر شد. زندگی‌مان زبانزد همه فامیل بود. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم این همه خوشی و خوبی یک روز رنگ ببازد و زندگی مان به سمت تاریکی برود.
 
هیچ وقت شاید این فکر به ذهنم خطور نمی‌کرد یک روز دستم به خون همسرم آلوده شود و پایم به کلانتری، دادسرا و سرانجام زندان باز شود. مردی بودم که از صبح تا شب برای بهتر شدن زندگی‌مان، آرامش همسرم و بچه‌هایم تلاش می‌کردم. فقط به فکر شادی و آرامش خانواده ام بودم و بس. اما نفهمیدم چطور شد که یکباره این توفان عظیم آمد و این چنین آتش برخرمن زندگی‌ام زد. همه چیز به یکباره ویران شد.
 
حالا من شدم قاتل و همسرم زیر خروارها خاک دفن شده و به خواب ابدی فرورفته است. نمی‌ دانم بچه‌هایم مرا می‌بخشند یا نه. اما یک لحظه عصبانیت باعث شد که دست به جنایت بزنم. شاید اگر همسرم عضو گروه تلگرامی نمی‌شد و با مردان غریبه در تلگرام ارتباط برقرار نمی‌کرد، این چنین آتش به جان زندگی‌مان نمی‌افتاد شاید کار من به زندان و آخر خط نمی‌کشید و خودش هم زنده می‌ماند. ماجرای شک من به همسرم از روزی شروع شد که او گوشی تلفن همراه را از خود دور نمی‌کرد. اوایل خیال می‌کردم شاید حرف‌های خصوصی داردو آن را با خانواده اش و دوستانش مطرح می‌کند و دوست ندارد من از آن سر در بیاورم.

گمان می‌کردم دارد حرف‌های زنانه را با اطرافیانش رد و بدل می‌کند،غافل از این‌که سخت دراشتباهم. ابتدا توجهی به این تغییر رفتارش نمی‌کردم. اما کم‌کم تغییر رفتارش شروع شد. ساعت‌های طولانی با گوشی تلفن همراه حرف می‌زد و تا نیمه شب در گروه‌های تلگرامی بود و از آن خارج نمی‌شد. زمانی که به رفتارش اعتراض می‌کردم مدعی بود که عضو گروه تلگرامی زنانه شده است. استفاده از تلگرام به مدت طولانی باعث شده بود که نظم خانه‌مان هم دچار تغییر و مشکلاتی شود. کمتر با هم حرف می‌زدیم. تحمل رفتارهای همسرم برایم طاقت فرسا شده بود. یک روز که به طور اتفاقی گوشی او را بررسی کردم، متوجه شدم که در همین گروه‌های تلگرامی با مرد غریبه‌ای دوست شده و با او در ارتباط است و دراین همه مدت به من دروغ می‌گفته است. خودش هم حرف درستی نمی‌زد. آن روز که همسرم به خانه آمد به او گفتم تو در تلگرام با فردی دوست شده‌ای و در حال خیانت کردن به من هستی که جواب درستی ندادو مدعی بود که من اشتباه می‌کنم.
 
جواب سر بالا به من می‌داد. دیگر از این وضع خسته شده بودم. سیلی محکی به صورتش زدم. مدام فریاد می‌زد که من اشتباه می‌کنم و او بی‌گناه است. پیام‌های تلگرامی را که به او نشان دادم سکوت کردو دیگر نتوانست حرفی بر زبان بیاورد. شال و کلاه کرد تا از خانه بیرون برود که نگذاشتم. همان موقع جوراب زنانه‌اش را برداشت و به دور گردنش انداخت و تهدید کرد که خودش را می‌کشد.
 
آن‌قدر خشم وجودم را گرفته بود که تحمل هیچ چیزی را نداشتم، تحمل این همه خیانت از طرف او را نداشتم به سمتش رفتم و جورابی که دور گردنش انداختم را از دو طرف کشیدم که دیگر نفسش بالا نیامد و فوت کرد. وقتی به خود آمدم که او جانش را از دست داده بود.

نظرات بینندگان