سرویس تاریخ «انتخاب»؛ محمد بلوری (زاده ۱۳۱۵)، روزنامه نگار و مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامههای مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب میشود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (۷۳ تا ۸۱)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامههای حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیتهای او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتلهای زنجیره ای داشت.
در آذر سال ۱۳۹۸ از کتاب «خاطرات شش دهه روزنامه نگاری» وی به همت مجله بخارا و نشر نی (ناشر این کتاب) که توسط سعید اردکان زاده یزدی تهیه شده بود، رونمایی شد.
«انتخاب» روزانه بخشهایی از این کتاب را منتشر کند.
یکی از مأموریتهای پرخطر دوران خبرنگاری ام در گروه حوادث کیهان، تعقیب ماجرای قتل اسرار آمیز زنی معروف به فلور - از معشوقههای شاهزاده حمیدرضا، برادر کوچک شاه بود که او را در آپارتمانش کشته بودند.
با پیدا شدن جسد خونین فلور، در حالی که کارآگاهان جنایی در جست و جوی سرنخی برای گشودن راز این جنایت بودند و از خانه شاگرد نوجوان این زن به عنوان مظنون بازجویی میکردند، من با یاری دو تن از همکارانم در گروه حوادث، پی بردم فلور از شاهزاده هرزه گرد باردار شده است و برای جلوگیری از افشای این رسوایی او را نیمه شب در آپارتمانش کشته اند.
برای اثبات این موضوع من و یکی از همکارانم با همه خطراتی که از طرف ساواک متوجه ما بود باید به دفترچه خاطرات فلور دست مییافتیم که میتوانست به روشن شدن ماجرای رابطه پنهانی حمیدرضا با او کمک کند.
ایران آغاسی از نسل حاج میرزا، آغاسی وزیر بانفوذ محمدشاه قاجار، زن هجده سالهای بود که با نام «فلور» در یکی از بارهای شبانه تهران معروف به بار آبان فعالیت داشت و مردان ثروتمند به خاطر ساعتی همنشینی با او هدایای گرانبهایی از جمله جواهرات قیمتی نثارش میکردند. در میان این دل بستههای پولدار، بازرگان جوانی بود که دسته کلید طلای یک اتومبیل بنز را به او هدیه داده و آپارتمانی در کوچه پاک واقع در خیابان بهار در اختیارش گذاشته بود؛ اما یک شب گذار حمیدرضا پهلوی به بار آبان افتاد و با دیدن فلور به او دل بست و بزن بهادرهای شاهزاده به همه مشتریان بار آبان هشدار دادند از این زن برای نشستن بر سر میزشان دعوت نکنند.
صبح روز هجدهم دی،۱۳۳۹ مأموران کلانتری خیابان بهار جسد فلور را در آپارتمانش پیدا کردند و یک ماجرای جنایی آغاز شد خبر کشته شدن این زن هجد مساله را یک زن ناشناس به من داد صبح آن روز در تحریریه سرگرم کار بودم که تلفن گروه حوادث زنگ زد آن زن:گفت زن جوانی را در آپارتمانش در کوچه پاک خیابان بهار کشته اند. جنازه اش حالا توی آپارتمانش افتاده پرسیدم خب این زن کی هست؟ میشناسیدش؟»
گفت: «زیباترین زن در میان زنان بارهای شبانه بود. مردان ثروتمند و معروفی هواخواهش بودند.» پرسیدم: «چه کسی این زن را کشته؟»
جواب داد: «چند نفر بودند. یک زن هم بود که به موطلایی شهر" معروف است.» پرسیدم: «شما جزئیات این جنایت را میدانید؟
گفت: «یک سرنخ به شما میدهم. چند ماهه حامله بود. تحقیق کنید از چه کسی باردار شده به همین علت او را کشتند.»
خواستم باز از او سؤال کنم، اما تلفن را قطع کرد شتاب زده با کلانتری ۲۵ تهران در خیابان بهار که در فاصله اندکی از کوچه پاک قرار داشت تماس گرفتم و از افسر نگهبان پرسیدم قتلی در خیابان بهار اتفاق افتاده گفت ساعتی پیش خبر دادند در یکی از آپارتمانهای کوچه پاک زنی را کشته اند افسر گشت کلانتری به محل رفته و تأیید کرده جسد زنی با هجده سال سن در دستشویی حمام آپارتمان افتاده پرسیدم خبر این قتل را چه کسی به کلانتری داده؟
افسر نگهبان گفت: «یک زن خبر داده، اما خودش را معرفی نکرده.» پس از این تماس تلفنی و تأیید خبر از کورس بابایی خواستم به سرعت همراه با یک عکاس به محل جنایت برود و درباره این قتل تحقیق کند. کورس همراه با حسین پرتوی راه افتاد و ساعتی بعد در تماس تلفنی اولین گزارش از این قتل را داد: «ایران آغاسی معروف به فلور، یکی از زنان بار شبانه، آبان در طبقه اول یک ساختمان سه طبقه در کوچه پاک سکونت داشت.»
طبق پی جویی کارآگاهان بعد از پایان کارش در بار آبان حدود ساعت دوی بعد از نصفه شب به آپارتمانش برگشته و به نظر میرسد در همین زمان به قتل رسیده است هنگام صبح وقتی افسر گشت کلانتری به محل حادثه میرسد میبیند. در آپارتمان قفل است و در تماس با اداره آگاهی موضوع قتل را گزارش میدهد؛ کار آگاهان همراه با بازپرس شعبه جنایی دادسرای تهران از راه میرسند قفل در را میشکنند وارد آپارتمان میشوند و با جسد خون آلود زن جوان در حمام آپارتمان روبه رو میشوند که کنار پایه دستشویی کف زمین افتاده بود.
با شنیدن گزارش کورس با تعجب از خودم پرسیدم زن ناشناسی که به کلانتری و به من خبر از قتل فلور داده چگونه از کشته شدن این زن در آپارتمانی که درش قفل بوده خبر داشته کورس بابایی در دومین تماس تلفنی گزارشی از گفت و گوی یکی از کارآگاهان با مردی ساکن آن آپارتمان داد:
پرسیدم این زن را میشناختید؟
مرد جواب داد چندان شناختی نداشتیم میدانستیم شبها در یک بار کار میکند. ساعتی بعد از نیمه شب به خانه اش بر میگشت و معمولاً تا عصر میخوابید. تنها زندگی میکرد؟
خانه شاگردی شانزده ساله به نام سعدالله داشت که به کار منزلش میرسید. کسانی هم به این آپارتمان رفت و آمد داشتند؟ بعضی از شبها زنها و مرده ایی به آپارتمانش میآمدند و ما فقط صدای پاها یا گفت و گویشان را از راه پله میشنیدیم.
حسین پرتوی عکسی از یک قندشکن در وسط سالن پذیرایی آپارتمان فلور گرفته بود که تصویر جالبی بود و با چاپ چهارستونی آن در اولین گزارش از این جنایت در صفحه حوادث بر خوانندگان روزنامه تأثیر زیادی گذاشت - تصویری که هنرمندی عکاس جوان را در انتخاب سوژه و نوع نگاهش به صحنه به خوبی نشان میداد.
از آن پس بود که حسین پرتوی را برای عکاسی از صحنههای اثرگذار حوادث مهم در تهران و شهرستانها انتخاب میکردم تا اینکه در مدت کوتاهی به عنوان عکاس ویژه گروه حوادث انتخاب شد. پرتوی آن روز صبح که همراه کورس بابایی وارد آپارتمان فلور شد با ورود به سالن پذیرایی نگاه تیز بینش متوجه قندشکن خونین در وسط اتاق نشیمن شد.
خودش میگوید: «با دیدن قندشکن که تنها آلت قتل بود دور از چشم کارآگاهان به سرعت کف اتاق دراز کشیدم و از زاویهای خاص از آن عکس گرفتم.» این عکس هر بینندهای را مجذوب میکرد و اهمیت صحنهای از جنایت را به خوبی نشان میداد. من هم همان روز برای دیدن صحنه جنایت به آن آپارتمان رفتم. آن قندشکن خونین را که دیدم از خودم پرسیدم چرا در وسط اتاق افتاده آیا قاتل در حال تعقیب فلور آن را کف اتاق انداخته؟ اما اتاق خواب به هم ریخته نشان میداد درگیری قاتل با او از آنجا شروع شده و با تعقیب فلور به اتاق نشیمن رسیده و ضربه را با قندشکن از پشت سر فلور به او وارد آورده اند.
جسد فلور که پیراهن خواب به تن داشت در راهروی دستشویی پشت ر حمام کنار پایه دستشویی بر زمین افتاده بود حال در همراه پزشک قانونی که برای معاینه جسد آمده بود وارد دستشویی شدم دکتر خم شد و دستهای از موهای آغشته به خون را از روی پیشانی قربانی کنار زد و با دیدن زخم عمیقی:گفت به نظر میرسد با قندشکن بر فرق سرش کوبیده اند و شدت خونریزی هم به باعث مرگش شده بر پشت دستها و صورت مقتول آثار خراشهای خونینی به چشم میخورد که نشان از درگیری اش با قاتل داشت.
دکتر گفت: «به نظر میرسد قاتل با ناخنهای بلندش به پشت دست و صورت قربانی چنگ انداختهای کونا - پرسیدم: آقای دکتر، ممکن است این خراشها را ناخنهای یک زن به وجود آورده باشند؟» دکتر در تأیید این پرسش جواب داد: این طور به نظر میرسد.» در این هنگام پزشک قانونی با دقت خاصی سرش را پایین برد و چند تار موی بلند و طلایی را دید که لای انگشتان مقتول باقی مانده بود و این تار موها بیش از هر نشانهای تأیید میکرد که فلور نیمه شب با یک زن موطلایی درگیر بوده است؛ اما برایم پرسش این بود که اگر قاتل یک زن موطلایی چگونه توانسته پیکر سنگین مقتول را که زن نسبتاً چاقی بوده به تنهایی از اتاق خواب تا دستشویی که سیزده متر فاصله داشتند بکشاند؟ پس چنین به نظر میرسد که قاتل در اتاق نشیمن ضربه را بر سر فلور وارد آورده است. کارآگاهان در بازرسی آپارتمان پی بردند سرقتی انجام نگرفته و کیف پول و مجموعه جواهرات مقتول در صندوقچهای دست نخورده باقی مانده است.
ادامه دارد....