یادداشتهای اسدالله علم: علیا حضرت شهبانو از اینکه فرانسه برای دریافت نشان Couronne Civique تشریف ببرند، منصرف شدند و چه خوب شد. چون واقعاً ارزش نداشت که برای همچو مطلب کوچکی ملکه ایران به پاریس تشریف ببرند.
متفقین ما در حالیکه با ما همعقیده بودند که تلاشهای جنگی اولویت دارد، بمراتب بهتر از ما توانستند این اصل را که دیپلوماسی غیر نظامی باید با قدرت نظامی تقویت شود و تلاشهای جنگی خواه نظامی و خواه غیر نظامی باید بر اهداف سیاسی پس از جنگ پیشی گیرد بموقع اجرا درآورند. با این همه ایالات متحد نتوانست این اصول را در ایران اجرا کند و شکست دیپلوماسی ما وقتی شروع شد که قدرت و حیثیت ما در اوج خود بود.
یادداشتهای اسدالله علم: کارهای جاری را عرض کردم و مرخص شدم و اجازه گرفتم که فردا به کیش بروم، چون شاهنشاه سر حال بودند. در آخر موقع را مغتنم شمردم، صحبتهای دیشب سفیر آمریکا را عرض کردم. بعد عرض کردم: دستور دادم روزنامه ها عکسهای تعظیم هیوم را بگذارند که گذاشته اند و اینک تقدیم میکنم. ملاحظه میفرمایید، ولی باید عرض کنم آن بدبختها را که گرفته ایم کاملاً بی تقصیر هستند و اگر آنها را در حبس نگاهداریم واقعاً ظلم کرده ایم. فرمودند: آزادشان کنید. خیلی خوشحال شدم. مرخص شده فوری امر را اجراء کردم و به ساواک دستورات مقتضی دادم...
بخشی از دشواریهای ما در ایران ناشی از این میشود که در زمان جنگ نتوانستیم هماهنگی کامل و مداومی بین وزارت خارجه و وزارت دفاع برقرار کنیم.
یادداشتهای اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. باز هم تحقیقاتی که در مورد عکسهای روزنامه کرده بودم به عرض رساندم. ضمناً عرض کردم که یک دختری به نام گ.. شایعات عجیبی در شهر میدهد که شاهنشاه عاشق دلباخته او هستید. شاهنشاه که به کسی عاشق نمیشوید! فرمودند: این پدرسوخته را یک وقتی دیدهام و من هم این مسائل و حرفها را شنیدهام. حتی به گوش نزدیکان علیا حضرت شهبانو هم رسیده [است]. به هر صورت او را احضار کن و بگو اگر از این پدر سوختگیها بکنی، حبس خواهی شد.
انتشار اسناد تازه در آرشیو امنیت ملی آمریکا؛
در بخشی از اسنادی که اخیرا آرشیو امنیت ملی آمریکا منتشر کرده، ولادیمیر پوتین در گفت وگویی با جورج بوش رییس جمهور وقت آمریکا که در سال ۲۰۰۵ انجام شد، با اشاره به گفت و گوی یک ساعت و ۲۰ دقیقهای خود با ریس جمهور ایران گفته است: به او گفتم اگر مذاکرات را ادامه ندهد، کشورش را به گوشهای خواهد راند و آن را منزوی خواهد کرد. چگونه میخواهد از آن بیرون بیاید؟
شکست ما در ایران را میتوان به عوامل زیر نسبت داد: تشکیلات ضعیف، سرویسهای اطلاعاتی ناقص یا نامتناسب، عدم هماهنگی بین وزارتخانهها در واشنگتن، اختلاف بین مقامات وزارت خارجه که باعث سردرگمی، تأخیر، کوتاهی با فلج کامل میشود و نیز حسادتهای شخصی و توطئهها و بیلیاقتی و تنبلی. با قضاوت از روی مطالعاتی که در ایران به عمل آوردهام، بسیاری از توضیحات فوق با اوضاع تطبیق میکرد.
یادداشتهای اسدالله علم: شام مهمان سفیر شوروی بودم. مسائل خاورمیانه و عراق و مصر را صحبت کردیم. اینها هم عقیده دارند که [نه جنگ و نه صلح] peace no, war no ادامه خواهد یافت.
ما در ایران به هنگام عمل ضعف و تزلزل آشکاری از خودمان نشان دادیم که بی مناسبت نیست دلایل آن را ذکر کنیم. اصولاً تصمیمهای کلی را رئیس جمهوری و وزیر خارجه میگیرند. اجرای این تصمیمها با در نظر گرفتن اوضاع و احوال خاص در سطوح پائین تر صورت میگیرد. وقتی مقامات بلندپایه تصمیمی در یک مورد خاص اتخاذ میکنند، غالباً براساس اطلاعات و توصیه هائی قرار دارد که از ادارات پائین تر وزارت خارجه واصل شده است.
یادداشتهای اسدالله علم: به منزل برگشتم. به محض ورود شاهنشاه تلفن فرمودند که ببین چه عکسی پدرسوختهها در روزنامه ها از من و هیوم چاپ کرده اند. مثل اینکه من دارم به هیوم تعظیم میکنم. باید پدر اینها را دربیاوری من فوری مشغول تحقیق شدم. معلوم شد یک وقتی شاهنشاه امر فرموده بودند هنگام تقدیم استوارنامه سفرا، عکسهایی که سفرا را زیاد در حال تعظیم نشان میدهد چاپ نکنند. به این دلیل... روزنامه [از دو عکس موجود] آن یکی را چاپ کرده است. باری به هر صورت همه مسئولین را از سردبیر روزنامه اطلاعات تا مسئول کانون خبرنگاران عکاس همه را گرفتم، تا ببینم نتیجه تحقیقات بعد چه میشود. ولی از این عمل خودم بسیار ناراحت هستم...
هنگامی که پرزیدنت روزولت در اواخر نوامبر ١٩٤٣ در کنفرانس تهران شرکت کرد درباره مسئلۀ ایران بینش پیدا کرد. او با فکری سازنده به آینده و دوران پس از جنگ مینگریست. طی نیم ساعت گفتگویی که با من داشت علاقه شدیدی به حضور مستخدمین امریکائی در ایران نشان داد و همانطور که متذکر شدم این کشور را درمانگاهی برای اجرای برنامه های پس از جنگ خود نامید. او در نظر داشت همان نوع خدمات امریکائی را در نقاط مشکل دیگر آسیا تأسیس کند.
یادداشتهای اسدالله علم: سر ناهار من پهلوی دست علیا حضرت شهبانو نشسته بودم و دست راست ایشان هیوم نشسته بود، چون مهمان بود. عليا حضرت یواشکی به من شکایت کردند که بیچاره پیر شده و هنگام صحبت مخصوصاً وقتی که شراب میخورد به صورت من تف می پراند! عرض کردم چاره نیست باید تحمل فرمائید.