تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛
رفتیم به سربازخانه... جلوی یکی از این چادرها تفنگ خواستیم که تماشا کنیم و سرباز مشق کند. یک سربازی تفنگ آورد. سیستم این تفنگهای روس بردان است. اول چند فشنگ دروغی آوردند که سرباز توی تفنگ گذارده مشق کند و هی بیرون بیاورد بیندازد، پر کند و خالی کند، تماشا کنیم. دو دفعه که فشنگ دروغی را گذارد، توی تفنگ را بیرون آورد. ته تفنگ شکست و افتاد روی زمین. از این فقره کورکو سایر صاحبمنصبها تماما خجل شدند طوری که من هم خجالت کشیدم.
کد خبر: ۵۵۲۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۱
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛
رودخانه بوک و ناریو از زیر این بالخان [بالکن]میگذرد. رودخانه ویستول از آن طرف روی این بالخان میآید زیر این بالخان هر دو به هم قاطی میشوند و خیلی تماشا دارد. آب رودخانه بوک و ناریو سیاه مثل مرکب است، آب رودخانه ویستول سفید است. این سیاه و سفید که قاطی هم میشوند خیلی قشنگ است.
کد خبر: ۵۵۲۵۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛
یک دور باغ را هم گردش کردیم. جلوی عمارت یک باغچهبندی و گُلکاری خوبی کرده بودند که معنی گلکاری و باغچهبندی خوب فرنگستان این است. بسیار تعریف و نقل داشت. درختهای کهن سیصد چهارصد ساله بزرگ در این باغ بود. درختهای تیل دارد که با قیچی زده و آرایش کرده بودند، خیلی بلند به طور دیوار سبز سر به آسمان کشیده بود. خلاصه بسیار [خوب] پارکی بود، به این خوبی کمتر باغ و پارک دیده شده است.
کد خبر: ۵۵۲۳۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۹
چای اینجاها تقصیل دارد که باید انشاءالله در طهران هم همینطور قرار چای خوردن را داد. چای را توی قوری میریزند و فورا آب جوش روی او میریزند، نمیگذارند دم بکشد، با یک قوری هم آب جوش و دو فنجان خالی و قندانِ قند در یک سینی گذارده برای آدم میآورند که به هر طور دلش میخواهد بخورد. بسیار خوب جوری است و سنت چای خوردن همین است.
کد خبر: ۵۵۱۴۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۵
در اواخر شهر دستِ راست بعضی کارخانجات و عمارات چوبی بود که این عمارات ییلاقی است. بسیار عمارتهای خوبی است و خیلی قشنگ و مقبول مثل جعبههای شیرینی ساختهاند. از اینطور عمارات در طهران باید خیلی انشاءالله ساخت که بهترین عمارات اینطور است.
کد خبر: ۵۵۱۳۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۴
عزیزالسلطان امروز خیلی دلتنگ بود، میگفت: «یا باید من تفنگ بیندازم یا میروم به طهران.» قرار دادیم امروز برود به گردش. گفتند شخصی هست باغ وحش خودش دارد. گفتم برود برگردد، فردا هم قرار دادم بروم به شکار. بعد خودمان با پرنس سرژ برادر امپراطور که از همه برادرهایش کوچکتر است رفتیم به گار که از آنجا به پطرهوف برویم. پرنس سرژ جوانی است باریک، قد بلندی دارد، چشمهای کبود. پرنس آمد با هم کالسکه نشسته به سمت گار راندیم، راه هم خیلی دور بود، مناری در سر راه دیدیم، گفتند به یادگار جنگ با عثمانی ساختهاند که آنچه توپ از عثمانیها گرفتهاند آب کردهاند و این برج را ساختهاند و هر قدر هم از توپها باقی مانده است همینطور درسته در مناره کار گذاشتهاند.
کد خبر: ۵۵۱۱۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۳
به زبان فرانسه به امپراطور گفتم: «درست من نمیتوانم فرانسه بعضی مطالبها را حالی کنم مترجم لازم است» اصرار کردند که «خیلی خوب میدانی.» گفتم: «خیر.» بالاخره فرستادیم شلکنُف آمد. به قدرِ نیم ساعت همه جور صحبتی کردیم. امپراطور اگرچه نوشته بودم گردنکلفت و خوشبنیه هستند، اما صورت امپراطور خیلی چین دارد. با این سن نباید این قدر صورتشان چین داشته باشد؛ ولی مزاجا بسیار خوب و خیلی قوت دارند، ریش زرد کمی هم دارند. دفعه اول که با امپراطور از پلهها بالا میآمدم شمشیرم توی دستم بود، دیدم یک چیزی توی دستم افتاد، فهمیدم که از شمشیر خودم است، یواش به دست راستم داده گذاردم جیبم، بعد که نگاه کردم دیدم الماس برلیان بزرگ شمشیرم است که افتاد توی دستم. خیلی خوشوقت گردیدم که الحمدالله گم نشده و به فال نیک گرفتم.
کد خبر: ۵۵۰۹۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۲
این کرملین یک قلعهایست در حقیقت دروازه دارد، توپ دارد، مزغل دارد، ارگ بزرگی است. یک نوع پرتقال در اینجاها دارد که مغزش هم قرمز است پیش نوشتیم، رفتیم به حمام. بلی رفتیم به حمام، خیلی هم دور بود کالسکه نشستیم، میرزا محمدخان هم پهلوی ما نشست. حمامی بود، فرش کرده بودند. خزانه مرمری داشت دراز، دو شیر یکی آب گرم یکی آب سرد ول کردند تا خزانه پر شد، یک دوش هم بود که آب از آنجا میآمد. اکبرخان و حاجی حیدر هم در حمام لخت شده بودند. اول حمام سرد بود، شیر آب گرم را ول کردیم بخار کرد. خوب بود، قدری گرم شد، خودمان را شسته بیرون آمدیم.
کد خبر: ۵۵۰۷۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۱
شهر وارونج بسیار شهر خوبی بود، پست و بلند است. از میان شهر یک رودخانه میگذرد. نصف شهر این طرف و نصف شهر آن طرف رودخانه است. خانههای خیلی قشنگ دارد. بام خانهها تمام آهن است. باغات خوبِ درخت دارد. سبز و خرم است. بسیار شهر قشنگ ِمقبولِ خوشروح و باصفایی است. بعضی خانهها که ساخته بودند و دیده شد به قدری مقبول و قشنگ بود که مثل جعبههای شیرینی بود.
کد خبر: ۵۵۰۲۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۳۰
حقیقتا وطن و دوری از آن و غربت خیلی اثر میکند. اگر متصل چیز تازه آدم نبیند یقینا دلش میترکد. ماشاالله عزیزالسلطان [ملیجک دوم] با این طفولیت و دوری از دهده و نهنه، امیناقدس و آدهایش خوب ایستادگی کرده است الی حال و چندان دلتنگی نکرده و انشاالله الی آخر هم با صحت مزاج دل تنگ نخواهد شد.
کد خبر: ۵۵۰۰۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۹
اول رفتیم مدرسه «اِکُل دُکادِه» به قدر چهارصد شاگرد داشت. تمام مشغول تحصیل بودند. موزیک زدند. اطاقها را یکان یکان گردش کردیم. جانشین احوالپرسی میکرد. از آنجا بیرون آمده رفتیم به مدرسه «ژیمیناس». در این مدرسه به قدر هشتصد شاگرد مشغول تحصیل بودند. مثل همان مدرسه گذشت. بعد آمدیم به مدرسه دخترها که در زیر حمایت «مادام جنرال شِرماتف» است. خود جنرال ناخوش بستری است، حاضر نشده بود...
کد خبر: ۵۴۹۳۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۶
رسیدیم به آقصطفا، اینجا راهآهن است... از بس که سر ما شلوغ بود مهماندار گفت برویم توی واگن... این ترنهای بههمبسته به اندازه یک شهری بود، خیلی طولانی، وسیع بود، خیلی آدم جا میگرفت. این ترن هم از ترنهای آن دفعه که دیدم اطاقهایش خیلی بزرگتر و پاکیزهتر، سقفبلندتر بود.
کد خبر: ۵۴۹۱۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۵
شهر ایروان آن دفعه که دیدیم خیلی خراب بود، حالا خوب آباد شده؛ خانههای معتبر عالی، مسجد و مدارس متعدد خوب ساختهاند که با کمال عجله که از توی کوچهها میگذشتیم دیدیم. همینطور سربالا رفتیم تا رسیدیم به بلندی که شهر ایروان در کمال خوبی پیدا بود و کوههای «آقری» را دیدیم که آخر نگاه و ملاقات به آن کوههاست...
کد خبر: ۵۴۸۹۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۴
شاهتختی تا اینجا دو فرسنگ راه است. شاهتختی هم جایی است محل عبور مرور مردم از ایران به روس و از روس به ایران. آنجا هم کشتی دارند و سیم کشیدهاند. از شاهتختی میرود به خوی و اُرومی و آنجاها.
کد خبر: ۵۴۸۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۲
امروز که روز ۱۰ شهر رمضان است و از ارس میگذریم و داخل خاک روس میشویم اول سفر فرنگ است./ همین که وارد خاک روس شدیم جمعیت زیادی از مسلمانهای اردوباد و قفقازی تماشاچی برای تماشا ایستاده بودند. یک دسته علمای اردوباد، یک دسته قزاق و یک دسته سرباز هم صف بسته ایستاده بودند...
کد خبر: ۵۴۸۲۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۱
از بیرون رعیتها جمع شده بودند «یا علی میکشیدند» و داد میزدند. عرض داشتند. این رعیتها کَرکَری هستند، دهی هست در «کرکر» که اسمش «قشلاق» است. این عرضچیها [شاکیها] قشلاق مینشینند. از دست قلیخان سرتیپشان که نوه حاجی خانم است شکایت داشتند. به امیرنظام حکم شد به عرضشان رسیدگی کند. بعد رخت پوشیده بیرون آمدیم سوار کالسکه شده راندیم. مردکه تمام صحرا را زراعت کرده حاصل کاشته است.
کد خبر: ۵۴۷۹۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۰
قدری از ده زُنوز اینجا پیدا بود. یک فرسنگ راه بود. با دوربین نگاه کردم. عجب ده و ییلاقی است. سبز و خرم در دامنه کوهی به قدر البرز واقع است ولی وسیعتر. تمام دیم کاشتهاند. خرم، چشمههای زیاد دارد. در دنیا دیگر ده از این بهتر نمیشود مثل یکی از قطعات بهشت است که اینجا آورده و زنوز اسم گذاردهاند. به این میارزد که آدم مخصوصا از طهران برای ییلاق اینجا بیاید و مراجعت نماید. عاشق این ده زنوز شدم.
کد خبر: ۵۴۷۷۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۹
رسیدیم به یک دره وسیعی که طرفین دره کوه بود. رودخانهای از میانش میآید. همین رودخانه است که میرود به صوفیان. این رودخانه از کوه مِشو تشکیل میابد. از ده «سیوان» میگذرد و میآید. وقتی به سیوان رسیدیم، سیوانیها شکایت داشتند که صوفیانیها آب ما را میبرند. صوفیانیها هم شکایت داشتند که سیوانیها به ما آب نمیدهند.
کد خبر: ۵۴۷۵۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۸
شهر تبریز خیلی تمیز و آباد و منظم است. اعیان و بزرگان و تجار تبریز همه در خانههاشان هرکدام دو فانوس زدهاند هر شب با چراغ لامپه میسوزد.
کد خبر: ۵۴۷۳۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
از عمارت ولیعهد بیرون آمده سوار کالسکه روباز ولیعهد نشسته، راندیم برای خانه ولیعهد که در محله سرخاب واقع است. کوچههای خوب دیدیم، بازارهای خوب دیدیم، کالسکه همه جا میرود. کوچههای تمیز پاکیزه خیلی عالی دارد. اغلب جاها را که خیابان است طاقنما کردهاند بسیار خوب شده است. درخانههای عالی دیده شد.
کد خبر: ۵۴۷۱۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۶