entekhab | وب سایت انتخاب

arrow-right-square Created with Sketch Beta.
برچسب ها - ناصرالدین شاه
امروز باید به دیدن کانال جدیدی که در منچستر بنا کرده‌اند و می‌خواهند به واسطه این کانال این شهر را با شهر لیورپول وصل کنند برویم، در این کانال ماهی صد هزار تومان مزد عمله می‌دهند و مخارج گزافی خواهند کرد و این کانال مثل کانالی است که در سوئز مصر ساخته‌اند.
کد خبر: ۵۶۲۱۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵

پلیس انگلیس خیلی نقل دارد؛ اولا مردمان بلندقد قوی‌هیکل و پرقوت، هریک پهلوانی هستند، همه یک قد و باشکوه. اغلب مردمان خوب به قاعده، معقول در شهر و خارج پلیس می‌شوند. مواجب آن‌ها هم زیاد است. مثلا نفری پانصد تومان که دیگر آسوده هستند و کاری جز عمل انتظام و احتساب ندارند. لباس آن‌ها ماهوت سورمه‌ای خوب، کلاه شبیه به کلاه‌خود پروس، اما از ماهوت، شنیل به جهت باران تا نصف تنه آن‌ها را می‌گیرد. وقتی باران نیست لوله کرده مثل قداره پهلوی خود می‌آویزند. تسلط آن‌ها هم به رعیت زیاد است...
کد خبر: ۵۶۱۶۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه: رفتیم وارد به یک عمارت عالی شدیم، میز بزرگی حاضر شده بود، همراه ما در کالسکه ولف، امین‌السلطان، ملکم‌خان نشسته بودند. اشخاصی که در این‌جا بودند بعضی رسمی بعضی نیم‌رسمی بعضی ساده‌ پوشیده بودند. یک میز بزرگ مال ما بود. بعد وصل به این میز خانه خانه میز گذاشته بودند. قریب به دویست نفر جمعت میز بود. دو تا از این میزهای جلو قنسول‌های دوَل نشسته بودند، قریب به سی نفر قنسول دارد.
کد خبر: ۵۶۱۳۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳

اول رفتیم در کارخانه آهنگری اسباب‌های بزرگ حجیم مثل میل چرخ بخار کشتی‌ها و غیره. در آن وقت به جهت تماشا میل بزرگی می‌ساختند، چندین ذرع طول و به قدر یک چنار قوی کلفتی داشت، در کوره بود، می‌تابیدند، وقتی ما رسیدیم دور ایستادیم، همین که میل از کوره بیرون آمد سرخ بود و می‌درخشید و حرارت آن ‌طوری از دور می‌زد که نتوانستیم بایستیم، عقب رفتیم. در مسافت دوری ایستادیم...
کد خبر: ۵۶۱۱۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۱

در کوچه‌ها به قدری جمعیت بود که به حساب نمی‌آمد. این شهر به واسطه کارخانه و صناعت زیاد معروف است. پانصد هزار جمعیت دارد، البته سیصد هزار آن امروز بیرون ریخته و در اطراف برای تماشا ایستاده‌اند و معلوم است که اغلب اهل شهر و کارگر و عمله کارخانه هستند؛ از لباس و چرکی صورت آن‌ها معلوم است. سیاهی ذغال در صورت آن‌ها بود. مردمان خوش‌لباس کمتر دیده می‌شد. از صورت خود شهر هم معلوم است که شهر کارخانه و کار است.
کد خبر: ۵۶۰۹۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۰

بعد به دالان دیگر رفتم، در این‌جا انگور ترش و شیرین است. وضع این‌جا را به قسمی ترتیب داده‌اند که در هر فصلی میوه رسیده داشته باشد مثلا یکی پیش از این دالان‌هاست که انگورش پیش رسیده و خورده بودند، بعد به آن جای اول رفتم که انگورش حالا رسیده است، این‌جا ترش و شیرین است به باغبان گفتم از این بچیند. خودش و باغبانش تحاشی [نپذیرفتن - انتخاب] زیاد کردند و گفتند: «نرسیده است» و «این را نمی‌توان خورد.» بالاخره خوشه چیدند. نصف خوشه را ما خوردیم، بسیار خوش‌مزه و خوب بود. ما در ایران هم به همین قسم انگور میل داریم، رسیده‌اش مثل شیره و بدطعم است، روچیل کمال تعجب را می‌کرد. اما انگورهای ایران را هیچ نسبت به این انگورها نمی‌توان داد.
کد خبر: ۵۶۰۷۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۹

تالار ناهار و شام‌خوری تمام از سنگ مرمر ابلق است و بخاری‌ها از مرمرهای مثل یشم و همچنین چند اطاق دیگر از سنگ مرمر است... جلوی عمارت باغچه‌های گل‌کاری و حوض بزرگی فواره‌ها از مجسمه‌های ریخته چدن که از دهن و گوش و سرشان آب می‌ریزد. آب صاف خوب، اما آبش دایم نمی‌آید. گل‌کاری‌ها را در حقیقت سحر کرده‌اند، مثل نقاشی و میناکاری... حقیقتا مردکه [فردیناند روچیلد] یک بهشت شدادی ساخته است و روی حضرت موسی علیه‌السلام را سفید کرده است که همچه امتی دارد! اسماعیل بزاز اگر این‌جاها را ببیند دیگر به خواننده و رقاص‌های یهودی طهران ریشخند نمی‌کند.
کد خبر: ۵۶۰۵۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۸

سعید نفیسی یک سال پیش از کشته شدن ناصرالدین شاه به دنیا آمد، پدرش، مشهور به ناظم‌الاطبا، طبیب اندرونی ناصرالدین‌شاه و بعد مظفرالدین‌شاه بود، خودش در جوانی برای تحصیل به اروپا رفت و وقتی برگشت شد تاریخ‌نگار و ادیب و شاعر و خلاصه چهره‌ای که نامش برای همیشه در تاریخ این سرزمین ماندگار شد. در تابستان سال ۱۳۳۴ خورشیدی اما انگار حسابی دلش برای روزگار قدیم تنگ شده بود، روزگار ناصری یا همان شاه شهید که تبعات سلطنتش تا پیش از مشروطه ادامه داشت و مردم همچنان از برکاتش منتفع می‌شدند.....
کد خبر: ۵۶۰۵۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۸

خاطرات ناصرالدین شاه : شخصی که صاحب فُنُگراف  [ضبط صوت] است آمد جلوی ما ایستاد و خطبه مفصلی در تعریف فنگراف خواند... بعد فنگراف را وسط مجلس حاضر کرد. معلوم شد این نوع فُنگراف غیر از فنگرافی است که در طهران ما داریم. هم آسان‌تر و سهل‌تر است و هم صدا را بهتر پس می‌دهد. اول صدای موزیکی در او داده بودند، پس داد، خیلی خوب و واضح. بعد حرف زدند، همان‌طور پس داد. به مهدی‌خان آجودان مخصوص گفتم توی فنگراف حرف بزند... صاحب فنگراف وعده داد که یک دستگاه فنگراف همین‌طور پیشکش نماید. به ملکم‌خان گفتم بگیرد بعد به طهران بفرستد.
کد خبر: ۵۶۰۳۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۷

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه: اولا عمارت بسیار عالی دارد، اول که وارد می‌شویم یک محوطه‌ایست بزرگ، عالی و در همان‌جا راهی است به اطاق‌ها، جنبین مثلا یک اطاق بزرگ سفره‌خانه است که در آن‌جاها وزرا خصوصا اشخاصی که زن ندارند آن‌جا غذا می‌خورند...  اطاقی دیگر محض سیگار است. اطاقی دیگر کتابخانه است، کتاب می‌خوانند. اطاق دیگر روزنامه است، روزنامه‌های تازه هر روز حاضر می‌کنند وزرا می‌خوانند. مرتبه [طبقه] بالا رفتم باز همین وضع است، اطاق دست [و] روشویی دارد، همه قسم اسباب اساس‌شان فراهم است.
کد خبر: ۵۶۰۱۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۶

آلبرت هال محوطه بزرگی است. گنبد بزرگی دارد... در مرتبه بالای این‌که از همه بالاتر است ستون‌ها دارد و ایوانی جلو آمده، در باقی طبقات همین‌طور دوره جاست که صندلی‌ها گذاشته مردم نشسته‌اند. زمین و مرتبه‌های بالا و پایین پر از جمعیت بود. زن زیاد هم بود. ولیعهد، زن ولیعهد، دخترها، پسرهایش، جمعی دیگر از شاهزاده خانم‌ها جلو آمده ما را به سطح زمین آلبرت هال برده میان مردم صندلی برای ما و برای خودشان گذاشته بودند. نشستیم. هوای آن‌جا خیلی گرم بود. چنان هوا بود که آدم خفه می‌شد.
کد خبر: ۵۵۹۶۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۵

کوچه رنجیس اسطریط خیلی پاکیزه و وسیع است در حقیقت بازار است دو طرف دکان‌ها هست. دکان‌های عالی، امتعه زیاد، همه دکان‌ها ممتاز است و جمعیت آمد و شد به قدری است که اندازه ندارد. در جلوی دکان‌ها جمعیت ایستاده در مردر (پیاده‌رو) و کوچه پیاده می‌روند و می‌آیند. در وسط کالسکه و عراده و امنی‌بوس به قدری که زمین کوچه پیدا نیست و شخص تعجب می‌کند که چطور از یکدیگر می‌گذرند و محال است در این کوچه کالسکه بتواند تند برود. با وجود این اگر مهارت کالسکه‌چی‌ها و قدرت پلیس این شهر نباشد روزی هزار اتفاق می‌افتد.
کد خبر: ۵۵۹۵۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۳

وقت رفتن به سیته از پهلوی کلیسای سن‌پل [سنت‌پل] گذشتم. این کلیسا به قدری بزرگ است که به قدر کوه دوشان‌تپه بلند و قطرش از دوشان‌تپه زیادتر است. از زیرش که می‌رفتیم یک کوهی به نظر می‌آمد. خیلی کلیسای بزرگی است.
کد خبر: ۵۵۹۴۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۳

خاطرات ناصرالدین شاه : قلعه ویندزور همان است که در روزنامه سابق نوشته شده است... رفتیم تا رسیدیم به ویندزور. ملکه و دخترهایش و دام دنورها همه در پای پله ایستاده بودند. ملکه عصای سیاهی در دست گرفته لباس سیاهی هم پوشیده بود. مختصر جواهر و مرواریدی هم به خود زده بود. پیاده شده با ملکه دست داده خیلی تعارفات و معانقه [بغل و روبوسی] گرمی به عمل آمد... دست ما را گرفته از پله بالا رفتیم. حقیقتا این وضع ملکه به نظر من خیلی با عظمت آمد. ملکه خیلی پیر شده. پله‌ها هم زیاد بود، ما هم با احتیاط بالا می‌رفتیم...
کد خبر: ۵۵۹۲۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۲

خاطرات ناصرالدین شاه از سفر فرنگ: دست راست و چپ کوچه، بالا و پایین عمارت‌ها تماما مملو بود از جمعیت مرد و زن هی هورا می‌کشیدند و تعارف می‌کردند و بی‌اختیار نعره می‌کشیدند. به قرار خود انگلیس‌ها و دوست و دشمن که تمام می‌گفتند برای هیچ‌کس از سلاطین این‌طور پذیرایی و احترام نکرده بودند. الحق تمام لوازم پذیرایی را به عمل می‌آوردند که از این بهتر و بالاتر نمی‌شود. چون این‌جا ملتی است و تمام این پذیرایی را ملت می‌کند خود ولیعهد هم می‌گفت که «ما نمی‌توانیم این‌طور مردم را برای پذیرایی مجبور کنیم. خودشان به میل کرده‌اند.»
کد خبر: ۵۵۹۰۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۰

این کشتی مخصوص سواری ملکه انگلیس است. دیگر کشتی از این بهتر و مقبول‌تر و خوب‌تر و تمیزتر نمی‌شود. مثل یک دستگاه ساعت بسیار اعلی چرخ و اسباب این کشتی ساخته شده است. یکپارچه الماس است. برای سواری و حرکت روی آب، در دنیا از این کشتی بهتر و راحت‌تر نمی‌شود. سه مرتبه [طبقه] اطاق و منزل دارد. هر اطاق از اطاق دیگر بهتر، مبل و اسباب‌های ممتاز، تخت‌خواب، لوازم راحت و آسودگی از هر جهت در اطاق‌ها هست. به طوری تمیز و پاکیزه است که آدم نمی‌تواند تف کند، یعنی جای تف نیست.
کد خبر: ۵۵۸۸۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۰

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه، شنبه ۸ تیر ۱۲۶۸: بسیار عمارت عالی است. حکیم‌باشی طولوزان را با سه نفر فرنگی دیگر که می‌گفت: از اطبای این‌جا هستند دیدم که به تماشای حمام‌ها و آب‌معدنی این‌جا آمده بودند... این حمام و وضع عمارت... این‌طور است که یک طالار بزرگی در جلو واقع است. تمام دیوار‌های این طالار سنگ مرمر است که رگ‌های سیاه دارد و سقف آن تخته و چوب نقاشی بسیار عالی مزین است و دو دالان بلند عریض دو طرف طالار است که یک طرف حمام‌های مردانه و طرف دیگر حمام‌های زنانه است و اقلا در هر دالانی صد حمام است...
کد خبر: ۵۵۸۵۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۰۹

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه جمعه ۷ تیر ۱۲۶۸: امروز به کارخانه سرنگ که در شهر «لی‌یژ» [لیژ] واقع است. این کارخانه‌ایست که حاجی محمدحسن و حاجی محمدرحیم اسباب آهن‌آلات و ماشین و راه‌آهن و این‌ها که برای ایران و مازندران لازم دارند از این کارخانه می‌خرند و معامله با این‌ها دارند... این کارخانجات نه هزار و پانصد عمله دارد. هشت هزار نفر از این عملجات روی زمین این کارخانجات کار می‌کنند. هزار و پانصد نفر در زیرِ زمین در معادن ذوغال‌سنگ کار می‌کنند و آن‌جا در زیر زمین دستگاهی دارند...
کد خبر: ۵۵۸۳۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۰۷

قبل از رفتن به گردش حاجی محمدرحیم، برادر حاجی محمدحسن، از طرف صاحب کارخانه‌های لیژ (Liege) آمده بودند نمونه تفنگ آورده بودند. تفنگ رپطیسیون (Repetition)، خیلی خوب تفنگ‌هایی بودند. پسندیدیم. گفتیم برای دولت ایران بسازند.
کد خبر: ۵۵۸۱۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۰۷

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه، چهارشنبه ۵ تیر ۱۲۶۸: رسیدیم به جای بزرگی، عمارت بزرگی بود، چراغ‌های زیاد داشت. گفتند این‌جا کازینو است. ما نمی‌دانستیم کازینو چیست، خواستیم ببینیم... یک اطاق بزرگی بود، میزی در میان آن بود، قریب چهل نفر زن و مرد نشسته بودند دور آن. پرسیدیم: «چه می‌کنند؟!» گفتند، یعنی رئیس دستگاه گفت: «این‌جا با کارا بازی می‌کنند و رولت.»... عجب اتفاقی بود که بر حسب اتفاق این‌جا را دیدیم طرز قمار فرنگی‌ها را تماشا کردیم. اما اطاق بازی این‌جا را نمی‌توان قمارخانه گفت، مردمان معقول آن‌جا بودند بی‌صدا، آرام، مودب دور میز نشسته بودند. آدم تصور می‌کرد برای مشورت نشسته‌اند!
کد خبر: ۵۵۷۹۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۰۵

entekhab | وب سایت انتخاب

آخرین اخبار پربحث ترین