خیلی راه که رفتیم به اول درّود رسیدیم. محمدطاهرخان درّودی آمد جلو. شخصی است در درّود مینشیند. ده درّود معتبر است. خانوار زیادی دارد. باغات زیاد دارد. بلبل میخواند. امینخلوت هم بود. رودخانه آب میآید به قدر پنج ۶ سنگ. رودخانه را گرفته، همه جا راه خوبی داشت. درخت و اشجار خوب.
کد خبر: ۶۲۲۶۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۳
اصل بنای قدمگاه از صفوی است. گنبد قشنگی ساختهاند. کاشی بسیار خوبی دارد. دو جای پا در سنگ سیاه نقش شده است، در بالای دیوار کار گذاشتهاند که مردم زیارت میکنند. چشمهای که حضرت درآورده است چسبیده به قدمگاه، در بیرون چهارطاقی کوچکی ساختهاند، پله میخورد میرود پایین. حوض کوچکی دارد. چشمه هم آنجا است. از پهلوی حوض از مَغاری [غار] بیرون میآید. بسیار آب صافی دارد. اصل گنبدِ قدمگاه خراب شده است، یعنی روی گنبد و بیرون هزارهها و غیره. انشاءالله باید تعمیر شود.
کد خبر: ۶۲۲۴۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۲
... همه جا از بازار راندیم. به چهارسو رسیدیم؛ چهارسو سقف نداشت، اما بازار آباد معموری داشت. سقف بازار تیرپوش بود؛ اصناف معتبر داشت. شهر [نیشابور] هم آباد است، اغلب چادر زنهای اینجا سیاه است، مثل عراق. از سمنان الی سبزوار همه چادرهای زنها چادرشب راهراه است، اینجا ملمّع [رنگارنگ] بود.
کد خبر: ۶۲۲۳۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۲۱
بعد از ناهار سپهسالار آمد خیلی صحبت شد. از سیستان نوشتهجات خوب رسیده بود. در سرحد جام و مشهد، ترکمان دزد به آنجاها آمده بود، اسیر مَسیر برده بود، پس گرفته بودند؛ اسب و سر اسیر گرفته بودند. بعد به طهران دستخطهای متعدده نوشته شد؛ جوابهای وزیر خارجه و غیره و غیره. معیرالممالک، یحییخان، آقا علی و غیره بودند؛ خیلی به کار گذشت... نیشابور لیک، شغال و رطوب دارد، مثل مازندران.
کد خبر: ۶۲۲۰۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۹
دهی بالای کوه در دامنه پیدا بود، اسمش «برفریز» است؛ رفتیم آنجا. میرشکار و شاهزاده جلو افتادند. رفتم، راهش نرم و خوب بود. کوه پُرعلف است؛ رسیدیم آنجا. چهار پنج خانوار داشت. زراعت و باغ داشت. چشمه[ای] بالای ده بود، بسیار بسیار آب خوشگواری داشت. نیم سنگ میشد. آنجا فرش انداختند زردآلو، گیلاس [و] خیار خوردیم. چای خورده نماز کردیم. عکاسباشی هم بود. چشمانداز خوبی به شهر و جلگه داشت. قدری دوربین انداختم.
کد خبر: ۶۲۱۸۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۸
جلگه نیشابور است. هر قدر میخواهم تعریف جلگه و حاصل و دهات و صفا و فضا را بکنم کم است و نمیشود. هوا مثل بهشت بود. ... اهالی شهر استقبال آمده بودند، گدا و سمج زیاد دارد. از دمِ قلعه شهر گذشته، طرف مغرب شهر به باغ رضوان که امام وردیخان نیشابوری ساخته است رفتم که آنجا منزل است. بسیار باغ خوشگل خوشترکیب است، درختهای آلود، زردآلو، کوکجه [و] امرود، همه را بسیار با نظم کاشتهاند، هیچ کدام هم نرسیده بود.
کد خبر: ۶۲۱۶۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۷
رسیدیم به قلعه سنگ کِلیددر. قلعه بود. زراعتی داشت. آبی به قدر نیم سنگ از دره چشمه است میآید اینجا. آخر خاک سبزوار و اول خاک نیشابور است. در دره درخت فلفل سفید خیلی بزرگ داشت. گز داشت، گل نسترن وحشی داشت. درخت بادام تلخ داشت. کبک و تیهو زیاد دارد. شکار ارقالی زیاد دارد.
کد خبر: ۶۲۱۵۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۶
باز در سبزوار اطراق شد... امروز سپهسالار و غیره نشسته بودند صورت منازل را معین میکردند. عکاسباشی عکس حاجی ملا هادی را انداخته بود؛ تعریف میکرد که خودش و مردم وحشت داشتند از اسباب عکس. خلاصه غروب شد، قُرُق شد، رعد و برق زیادی شد، باران و باد شدیدی آمد الی دو ساعت بارید، هوا قدری سرد شد. برای فردا خوب شد، گرد و خاک کمتر خواهد شد انشاءالله.
کد خبر: ۶۲۱۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
خلاصه قُرُق شد... دبیرالملک، امینالدوله [و] ایشیک آقاسیباشی آمدند. در اینجا به قدر شانزده هزار تومان جیره یکماهه به قشون داده شد... هوا بسیار بسیار بسیار گرم و بد بود، مثل هوای ورامین، از گرما لَه لَه میزدیم... سبزوار که پوست را میکَنَد. سپهسالار، حاجی ملا هادی حکیمی سبزواری را به حضور آورد. سن حاجی ملاهادی هفتاد سال است. مردی است بلندبالا، کمرراست، خوشسیما، ریشسیاه، نه بلند نه کوتاه، چشمها قدری مایل به احولی [کژچشمی]، خندهرو، خوشصحبت، مرتاض، از همه جهت ممتاز. عمامه سفیدی داشت، شبیه به حاجی ملا میرزا محمد اندرمانی مرحوم بود. خلاصه نشست قدری صحبت شد. خواهش نوشتن یک کتابی کردم به فارسی که جامع علوم متفرقه باشد...
کد خبر: ۶۲۱۱۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۳
منزل امروز سبزوار است... نزدیک شهر شدیم. طرف دست راست کاروانسرای معتبری بود، بام، پشتبام، در [و] دیوارش همه آدم بود؛ استقبالچی هم زیاد بود. ارباب عمایم و دراویش و غیره خیلی بودند. جمعیت سبزوار بیست هزار نفس میشود. از دم شهر گذشته رفتم رو به شمال. بالای شهر اردو افتاده بود، اما از گرما و گرد و خاک شدید چشم چشم را نمیدید. وارد منزل شدیم؛ اردو را لابدا در حاصلها و غیره زدهاند. به حاصل و غیره خرابی به هم رسیده بود، انشاءالله تلافی میشود.
کد خبر: ۶۲۰۹۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۲
امروز باید به منزل ریوَد [ریوند] باید رفت،... کاروانسرای قدیمیساز خوشترکیبی با آبانبار خوب در ریوَد هست، باید کاروانسرا را تعمیر کرد؛ انشاءالله. آقا سلیمان دو سه روز است ناخوش است. توی زیر لُپ چپَم تُوَل زده بسیار اذیت میکند. نمیتوانم چیز بخورم. طرف دست راست بلوک باشتن است: اول مهرآباد، شاهرخآباد، حسنآباد، شهرآیین، غیاثآباد، فیضآباد، تاجآباد، سهپشته، یحییآباد، خیرآباد؛ باشتن که ده معظمی است و بلوک مسمی به آن شده است؛ نامن، بفره.
کد خبر: ۶۲۰۷۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۱
خلاصه بعد از طی ۴ فرسنگ به قریه صدخرو که مشهور به سودخر است و در وسط جعده [جاده] واقع است رسیدیم. قاضی سبزوار که در سودخر ملک و علاقه دارد جلو آمده، قدری صحبت شد. ده سودخر آباد و معمور است. حاصل و زراعت زیاد دارد. جو را درو کرده بودند. باغات توت [و] کرم ابریشم دارند و ابریشم زیاد عمل میآورند در اینجاها و خراسان. مردهای خراسانی و زنها و غیره ماورای مخلوق عراق هستند. سرها بسیار بسیار بزرگ، ریش و موها کلفت زخیم [ضخیم]، استخوان [و] اعضای بسیار قوی، پوستکلفت.
کد خبر: ۶۲۰۶۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۰
صحرای کبیر صاف پیدا بود. دهات کاهه، بهمنآباد [و] مزینان پیدا بود. خیلی گرم بود... شاهزاده پرویز میرزا با سواره سبزواری آمدند. پرویز میرزا همان قرتی قدیم است؛ قر خراسانی میداد، باز دهانش را گویا از پنبه و کهنه پر کرده بود که ریشه بنماید. قدری مزخرف گفت. اسبهای سوارش خوب بود. بلوک مزینان ۹ پارچه ده است که داورزن منزل هم جزو مزینان است. این بلوک جزو سبزوار است.... مزینان جای معتبری است؛ تفنگچی زیاد دارد. مردمان کارکُن رشیدی دارد.
کد خبر: ۶۲۰۲۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۸
از عباسآباد طرف دست چپ، سر راه چشمه بود، بسیار کمآب و بد – چشمه کزوک مشهور است – بقوگاه [کمینگاه] ترکمان است. دو فرسنگ و نیم که راه رفتم به پُل ابریشم رسیدیم. پُلی است از آجر، یک چشمه است، پل کهنه است. سیلاب در بهار میآید، حالا هم آب کمی میآمد. اما شور و تلخ بود، میرود [به] صحرای کبیر. گورخر از این آب میخورد. از پل راه دو تا میشود: یک راه میرود به استربد که منزل امروز است، یک راه میرود به صدرآباد و مزینان.
کد خبر: ۶۲۰۱۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۷
میاندشت عبارت از یک کاروانسرای شاهعباسی است و یک قلعه خوبی که حاجی میرزا آقاسی مرحوم ساخته است. خانوار هم هست. چاپارخانه هم هست. خلاصه قنات دارد اما آب بسیار کمی دارد. مردم سرِ آب ریخته بودند، قنات را خشکانده بودند. اندرون دو تا حوض بلغار زده بودند. زنها، خانهشاگرد و غیره ظرفهای عجیب و غریب، مشکها آورده بودند پُر میکردند. بیرون و اندرون برای آب یک محشری بود... میاندشت حمام داشت، آب پُر کرده گرم کرده بودند. محقق میگفت خواستم بروم حمام، مردم آمدند آبش را خالی کرده بردند، سرد کرده خوردند.
کد خبر: ۶۱۹۷۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۵
کوه سنگی سخت بلندی بالای ده میامی واقع است. دو سنگ آب از دره آن میآید، میامی را مشروب میکند. سکنه میامی از اهل عجم است؛ اولاد محمدتقیخان عجم مینشینند. دو خرگوش روی اسب زدم. بعد به بندمرجان نرسیده در صحرا به ناهار افتادیم. بعد از ناهار سواره از صحرا رفتم. حرم به ناهار افتاده بود. رفتم پیش حرمها. از آنجا سوار کالسکه شده راندیم. نزدیک میامی سوار اسب شده رفتم بالای ده، به دره[ای] که آب میآید.
کد خبر: ۶۱۹۶۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۴
رسیدیم به ارمیان. ده از دور پیدا شد... رفتم از سوراخی داخل محوطه چنار ارمیای پیغمبر شدیم... چناری است بسیار کهن، شاخهای غریب دارد. البته چنار دو هزار سال دارد. میانش سوخته و تمام شده، ریشهها و شاخههای بزرگ دارد. در میانش صندوقی گذاشتهاند که یعنی قبر ارمیای پیغمبر است. صندوق را حاجی مطلبخان میگفت وزیرنظام ساخته و گذاشته است... چاپارخانه خوبی دارد ده ارمیان. خود ده قلعه و بروج دارد.
کد خبر: ۶۱۹۴۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۳
از بالادست شاهرود طرف چپ گذشته، دیگر باغات و شاهرود ملاحظه نشد. طرف دست چپ بسیار به مسافت نزدیک کوهی بود الی یک فرسنگ کشیده، کوه سخت سنگی است. میگفتند شکار دارد. طرف دست راست جلگه است و بعضی دهات. دزج و رویان، سعدآباد؛ آخرش بدشت است تیول محمدرحیمخان قاجار. آب بدشت چشمه است، از یک فرسنگی میآید، آب زیادی دارد به قدر سه سنگ... . منزل امروز خیرآباد است. خرابه است اما آب زیاد بود.
کد خبر: ۶۱۹۲۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۲
امینالملک عرض کرد محمدتقیخان نایب وزیر خارجه رفته بود در شهر بسطام، پهلوی قبر سلطان بایزید و غیره، مقبره گودی بوده است؛ آن تو رفته، مُرده بلندقدی که در توی تابوت است آنجا هست، نپوسیده، همه چیزش درست است و سر ندارد، تابوتش هم عیب نکرده است. کفنش هم نپوسیده است... عینالملک، تیمور میرزا [و] معیرالممالک حاضر بودند، گفتم شما بروید ببینید، رفتند... آمدند. همه دروغ بوده است. نعش بزرگی بوده است، سر هم نداشته است، اما سایر چیزها دروغ بوده است... معلوم شد متولی آنجا شیادی میکند... امروز میگفتند از قول عباس گُنده و آدمهای عینالملک، که کریم شیره[ای] در طهران مُرده است.
کد خبر: ۶۱۸۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۱
به سمت شمال رانده به ابرسیج رسیدیم. از منزل تا ابرسیج ۲ فرسنگ است. کورهراهی بود. از بالای ده راندم. باغات زیاد دارد، درخت زردآلو و گردو... جلگه بسطام [و] اردو همه پیدا بود؛ چشمانداز خوبی داشت. صد خانوار رعیت دارد، ییلاق است. در دهنه دره[ی] واقع است که همین کوه شاهوار است. به قدر سه سنگ آب میآید. این ده از این آب مشروب میشود.
کد خبر: ۶۱۸۹۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱